نگاهی اجمالی به کتاب“ هستهی اصلی کتاب را گفتوگوی دو نویسنده درمورد رموز زندگی آسوده و همراه با سعادتمندی تشکیل میدهد. شما در خلال مباحث این اثر، به نکتههایی دست پیدا میکنید که میتوانند فردایی کاملاً متفاوت را برایتان رقم بزنند. قرار نیست با دستورالعملهای غیرممکن یا نسخههای پیچیدهی روانشناسی مواجه شوید. این کتاب بهگونهای تدوین شده که گویا به یک مهمانی عصرانه دعوت شدهاید تا شاهد یک مکالمهی دوستانه بین دو تن از بزرگان حوزهی خودیاری باشید.
دوست داشتن خود و خودباوری، چه به لحاظ جسمانی و چه از نظر روانی، همینطور داشتن یک زندگی مرفه و راه تحقق آن، پیری و احساسی که درمورد آن در ذهن داریم و مسائلی از این دست، موضوعات اصلی کتاب صوتی زندگی بینظیرتان را رقم بزنید را میسازند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ «اگر قصد دارید سوار قطار وحشت کارآفرینی شوید، حتماً در صندلی جلو بنشینید! شما در سفر زندگی خود با کتاب ماجراجویانه و جدید دارن هاردی همسفر هستید و این کتاب برای کسانی است که رویای رسیدن به تجارتی شخصی را دارند. بلیت خود را تهیه کنید.»
لحظه سوار شدن به قطار پرسرعت کارآفرینی همین حالاست و این یک انتخاب است. انتخابی که فقط شما انجامش میدهید. روبهروی باجه بلیتفروشی ایستادهاید. میتوانید فرصت را غنیمت بشمارید و بلیت بخرید یا میتوانید برگردید و آنجا را ترک کنید.
کتاب حاضر درباره یادگیری استفاده موفقیتآمیز از قطار هوایی پرسرعت کارآفرینی است. اگر کارم را درست انجام داده باشم تا پایان این کتاب سه اتفاق رخ میدهد:
شما بسیار سرسختتر میشوید: به این حرف ایمان دارم. ابتدا باید بهعنوان کارآفرین بدانید از مسیر پیش روی خودتان چه انتظاری دارید. تعارف نداریم. میخواهیم در برابر نه شنیدن، منفیبافی و تردید ایمن شوید. در طول راه وقتی با این موارد روبهرو میشوید، میخواهم به شما اطمینان بدهیم که بدون شک آنها را مغلوب خواهید کرد.
مجهزتر به این سفر می روید: شاید کارآفرینی سفری هیجانانگیز باشد؛ اما در دنیای واقعی هم رخ میدهد. بنابراین به مهارتهای واقعی نیاز دارید. باید دورههای فروش، رهبری و بهرهوری را درباره چگونگی انجام دادن کارها سپری کنید.
بیشتر از هر زمان دیگری اعتماد بهنفس خواهید داشت: همه با ترس آغاز میکنیم. همه ما به خود تردید داریم و در مسیر راه با سختی مواجه میشویم؛ اما همه کمک دریافت نمیکنیم. شما دریافت میکنید. شما فراتر از حد تصور خود قابلیت دارید و بعدها همانند من به این باور میرسید. ”