نگاهی اجمالی به کتاب“ مجموعه داستانی در دنیای گرالت ویچر که برخی از دوستداشتنیترین شخصیتهای این دنیا را معرفی میکند. یک کتاب غیرقابل از دست دادن برای طرفداران بازیها و رمانها. گرالت یک ویچر است؛ مردی که قدرتهای جادوییاش با تمرینهای طولانی و اکسیرهای مرموز تقویت شده و او را به جنگجویی قهار و قاتلی بیرحم تبدیل کرده است؛ اما او یک آدمکش معمولی نیست؛ کارش کشتن هیولاهای متنوع و اهریمنهای خبیثی است که ویرانی به بار میآورند و به بیگناهان حمله میکنند. او در سرزمینها پرسه میزند و به دنبال مأموریت میگردد؛ اما به تدریج متوجه میشود که بااینکه برخی از شکارهایش کاملاً بدذات و شریر هستند، بعضی دیگر قربانی گناه، پلیدی یا سادگی شدهاند. - بخشی از کتاب: آبلهرو گفت: «حداقل سکههامون سرجاشون موندن، کسی نیست که برای کشتن باسیلیسک بهش پول بدیم. بهتره دیگه برید خونه؛ اما در مورد وسایل و اسب اون افسونگر... خوب نیست که هدر بشن.» قصاب گفت: «آره، مادیان خوبیه و خورجینهاش پُرن. بیاین یه نگاهی بندازیم.» - چهکار دارید میکنید؟ مرد آبلهرو با لحن تهدیدآمیزی گفت: «خفه شو، کدخدا. مزاحم نشو، وگرنه یه مشت میآد تو صورتت.» قصاب تکرار کرد: «مادیان خوبیه.» - از اسب دور شو، عزیز من. قصاب بهآرامی سمت غریبهای که ناگهان از پشت یک دیوار فروریخته سر درآورده بود برگشت، درست پشت جمعیتی که جلوی ورودی تونل ایستاده بودند. غریبه موهای قهوهای مجعد و پرپشتی داشت، زیر کت کتان گشادش نیمتنهای به رنگ قهوهای تیره پوشیده بود، همراه با چکمههای بلند مخصوص سواری. مسلح نبود. او با لبخندی تهدیدآمیز تکرار کرد: «از اسب دور شو. اینجا چی داریم؟ یه اسب و خورجینش که متعلق به کس دیگهای هستن؛ اما شما با طمع بهش چشم دوختین و میخواین بهش دستبرد بزنید. این کارِ شرافتمندانهایه؟» آبلهرو آرام دستش را داخل پالتوی خود فروبرد و به قصاب نگاهی انداخت. قصاب رو به جمعیت دست تکان داد، با اشارهی او، دو جوان قویهیکل با موهای کوتاه خارج شدند. هر دو چماقهای سنگینی به دست داشتند، مثل آنهایی که برای بیهوش کردن حیوانات در کشتارگاه استفاده میشوند. مرد آبلهرو درحالیکه دستش را داخل پالتو نگهداشته بود، گفت: «تو کی هستی که به ما بگی چی شرافتمندانهست و چی نیست؟» ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب همه چیز به فنا رفته، کتابی درباره امید نوشتهی مارک منسون از عناوین پرفروش نیویورک تایمز، اضطرابها، پریشانیها و دلواپسیهایی را به تصویر میکشد که در لایه لایه زندگیمان نفوذ کرده و هیچ راه فراری از آنها وجود ندارد.
اگر به دنبال کتابی هستید که بعد از خواندن آن تغییرات زیادی در افکار و حالات روحیتان رخ دهد و از زمانیکه آن را مطالعه کردید احساس رضایت عمیقی در شما ایجاد شود؛ کتاب همه چیز به فنا رفته: کتابی درباره امید را انتخاب کنید.
احساسی که بعد از خواندن این کتاب در شما ایجاد میشود، شبیه حسی است که پس از دیدن یک فیلم خوب دارید با این تفاوت که بعد از خواندن این کتاب، تفکرات و دیدگاه شما به طور کل تغییر میکند و تحولی عظیم در زندگیتان رخ میدهد.
مارک منسون در این کتاب با حس شوخطبعی لطیف خود سعی دارد به جای مطرح کردن نتیجهگیری و پاسخهای قطعی و متعصبانه، سؤالات صحیحی را برای شما ارائه نماید و نتیجهگیری را بر عهده خودتان بگذارد. اینکه آیا بدون داشتن امید، میتوان زندگی کرد؟ چطور داشتن امید میتواند زندگیمان را در مسیری صحیح قرار دهد و از ما انسانهای بهتری بسازد؟
تمام پیشفرضهای کتاب همه چیز به فنا رفته، مطابق مطالعات و مشاهدات علمی و تفکرات متفکران بزرگ تاریخ است. بدون شک یکی از علتهای اصلی موفقیت کتابهای مارک منسون، همین دقت نظر و توجه به شعور شما به عنوان مخاطب است که منجر شده اولین کتابش به عنوان پرفروشترین آثار جهان شناخته شود. ”