مسابقه ی پرش

کتاب صوتی

کتاب صوتی مسابقه ی پرش

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

نام اصلی:

ناشر: نشر نگاه

سال چاپ: 1395

شابک:

978-622-7064-59-9

خلاصه:

آن کس که دائم از خودش تعریف می کند و لاف می زند لزوما بهترین نیست. جایزه واقعی نصیب کسی می شود که بدون هیاهو فقط به هدفش فکر می کند.

بشنوید:

هنرمندان:
تهیه کننده راضیه هاشمی
صدابرداری و میکس آرش رستمی

تاریخ تولید اثر: 1397

مدت زمان اثر: 9 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

سفر سیلکانویسنده: هدر موریسRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ سیلکا که دختری شانزده ساله است به اردوگاه آشویتس-بیرکناو اعزام می‌شود و فرمانده‌ی اردوگاه مجذوب زیبایی او می‌گردد. این دختر نوجوان علی‌رغم میلش از زندانی‌های زن دیگر جدا می‌شود و به سرعت درمی‌یابد که قدرت، حتی اگر ناخواسته باشد می‌تواند بقای انسان را تضمین کند. جنگ جهانی دوم به پایان می‌رسد اما مشکلات سیلکا تمام نمی‌شود و ارتش شوروی او را به جرم همکاری با دشمن برای گذراندن محکومیتی پانزده‌ساله به اردوگاه کار اجباری در سیبری می‌فرستد. سیلکا هر روز با مرگ و زندگی در مبارزه است اما در همین ایام به وجود نیرویی در خود پی می‌برد که حتی تصورش را هم نمی‌کرد آن را داشته باشد. او در سخت‌ترین شرایط، با کمک پزشکی مهربان در بیمارستانِ اردوگاه، به پرستاری بیماران روی می‌آورد. سیلکا در این موقعیت جدید، دوستانی می‌یابد و متوجه می‌شود که حتی در سخت‌ترین شرایط نیز قلبش می‌تواند برای عشق به دیگران بتپد. ”

و چشم‌هایش کهربایی بودنویسنده: مهری بهرامیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ و چشم‌هایش کهربایی بود رمانی است که از دریچه‌ای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» می‌پردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربه‌فردند. تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییک‌های کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکان‌دهنده را به تصویر می‌کشند و روایتگر ترس‌ها، تشویش‌ها، آرزوها و ناکامی‌های آدم‌های درون داستان‌اند... . در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: از همین‌جا پیداست و می‌بینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همان‌طور که توی هوا می‌چرخم زن هم می‌چرخد انگار و درخت هم وارونه می‌شود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که می‌زنم. درختِ وارونه ریشه‌هایش توی هوا می‌ماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من می‌خواهم از ریشه‌ها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث می‌کند دیگر نمی‌چرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت می‌ماند همان‌جا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمی‌گرداند و انعکاس رنگ مهره‌هام توی عسلی چشم‌هاش بی‌قرارم می‌کند... . ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools