نگاهی اجمالی به کتاب“ این کتاب سرگذشت بسیاری از افراد جامعه را به تصویر میکشد که نباید به دلایل مختلف از عرش به فرش میرسند و به ناچار در جستجوی سرپناهی از نوانخانهای به نوانخانه دیگری رانده میشوند. جورج ارول که خود نیز مدتی این نوع زندگی را تجربه کردهاست سعی دارد به ما بفهماند که برخلاف نظر عموم ، همه بیخانمانها افرادی بیعار و انگل جامعه نیستند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ هر انسانی گذشتهای دارد که هرگز رهایش نمیکند، آیندهای دارد که میخواهد بیتوجه به گذشته آن را بسازد، و حالی که به تلاش میگذرد، به دست و پا زدن برای پاک کردن ماجراهایی که از سر گذرانده، به درگیری ذهنی برای آیندهای نامعلوم... قهرمان «برامواج» زنی است که خلاف معمول عمل میکند، گذشتهاش را پس میزند و سالها از آن سراغی نمیگیرد که آیندهاش را با عشق و امید بنا کند، عشقی با فرجام جدایی. زمانی طولانی در این بیخبری زندگی میکند تا ناگهان به او خبر میرسد که پدرش ناپدید شده. زن تصمیم میگیرد به ساحل دریاچه کودکیهایش بازگردد... ”