سمانه غدیری

از این هنرمند بشنوید:
گوینده:
  • کتاب صوتی - پدر جودی آشغالی است - ماه آوا
  • کتاب صوتی - نمایش صوتی پَر - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

بندبازنویسنده: ساسان حبیب‌وندRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ بندباز، سفری جذاب و بی‌سابقه به دنیای خویش است. "بندباز" سفری است در پی شادمانی و آزادی درونی، حادثه‌ای که نگاهی نو و متفاوت را در مخاطب متولد می‌کند. پیتر که از آزار و تمسخر هانس و دنیل به تنگ آمده، در راه مدرسه با آنها گلاویز می‌شود و از آن دو کتک می‌خورد. اما آنچه حقیقتا او را رنج می‌دهد، درد جسمانی نیست؛ سایه‌ی غول‌آسای «آدم‌بزرگ‌»هایی است که اینجا هم مثل همه‌جا بالای سرش ایستاده‌اند و سیل قضاوت‌های رنگارنگ‌شان را بر سرش هوار می‌کنند...‌ دست مهربان تام، دبیر علوم بر روی شانه‌اش، پیتر را از فکر بیرون می‌آورد... تام، از زندگی، آدم‌ها، دنیا و همه‌چیز، حرف‌های تازه و عجیبی به پیتر می‌زند. حرف‌هایی که تابه‌حال هیچ‌کس به او نگفته و در هیج مدرسه‌ای هم یاد نمی‌دهند و به‌قول تام، اصلا نمی‌خواهند که تو بدانی... در مسیر داستان اتفاقات گوناگونی رخ می‌دهد که هر یک، صحنه‌ی تازه‌ای را از زندگی و روابط آدم‌ها پیش چشم پیتر می‌گذارند.... "بندباز” سعی دارد تولد رنج‌ها و تضادهای آدمی را از کودکی ریشه‌یابی کند و به او نشان دهد که اطرافیان، چگونه با تحمیل باورهای کور و ظالمانه، نهال پررنجی را در روان او کاشتند و او را به مسیری غریب و پردلهره انداختند و با این کار، وجود شاد و آزادش را بازیچه‌ی خشم و افسردگی کردند. رمان «بندباز»، دانش «خودشناسی» را از حالت شعارهای دور از ذهن درآورده و آن را به‌شکل یک بینش روشن فکری و عملی معرفی می‌کند. از جذابیت‌های کم‌سابقه‌‌ی «بندباز» آن است که پیام نغز مولوی را به زبانی ساده و در قالب داستانی امروزی برای خواننده‌ بازگو می‌کند. در این کتاب از علم، فلسفه و عرفان شرق و غرب در بیان واقعیت‌ها استفاده شده است. به‌خصوص نگاه عمیق و عارفانه‌ی مولانا به‌همراه داستان‌های جذاب مثنوی، رنگ و بویی لطیف و دلپذیر به داستان بخشیده‌اند. «بندباز»، راه خلاصی از چنگال رنج و خودباختگی را در بیدار شدن بر ایده‌آل‌های تحمیلی و انتظارات ظالمانه می‌داند، و خواننده را تا پای گذاشتن به جاده‌ی این بیداری، همراهی می‌کند. ”

حماسه ویچر- جلد دوم- شمشیر سرنوشتنویسنده: آنجی سپکوفسکیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ مجموعه داستانی در دنیای گرالت ویچر که برخی از دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت‌های این دنیا را معرفی می‌کند. یک کتاب غیرقابل از دست دادن برای طرفداران بازی‌ها و رمان‌ها. گرالت یک ویچر است؛ مردی که قدرت‌های جادویی‌اش با تمرین‌های طولانی و اکسیرهای مرموز تقویت شده و او را به جنگجویی قهار و قاتلی بی‌رحم تبدیل کرده است؛ اما او یک آدمکش معمولی نیست؛ کارش کشتن هیولاهای متنوع و اهریمن‌های خبیثی است که ویرانی به بار می‌آورند و به بی‌گناهان حمله می‌کنند. او در سرزمین‌ها پرسه می‌زند و به دنبال مأموریت می‌گردد؛ اما به تدریج متوجه می‌شود که بااین‌که برخی از شکارهایش کاملاً بدذات و شریر هستند، بعضی دیگر قربانی گناه، پلیدی یا سادگی شده‌اند. - بخشی از کتاب: آبله‌رو گفت: «حداقل سکه‌هامون سرجاشون موندن، کسی نیست که برای کشتن باسیلیسک بهش پول بدیم. بهتره دیگه برید خونه؛ اما در مورد وسایل و اسب اون افسونگر... خوب نیست که هدر بشن.» قصاب گفت: «آره، مادیان خوبیه و خورجین‌هاش پُرن. بیاین یه نگاهی بندازیم.» - چه‌کار دارید می‌کنید؟ مرد آبله‌رو با لحن تهدیدآمیزی گفت: «خفه شو، کدخدا. مزاحم نشو، وگرنه یه مشت می‌آد تو صورتت.» قصاب تکرار کرد: «مادیان خوبیه.» - از اسب دور شو، عزیز من. قصاب به‌آرامی سمت غریبه‌ای که ناگهان از پشت یک دیوار فروریخته سر درآورده بود برگشت، درست پشت جمعیتی که جلوی ورودی تونل ایستاده بودند. غریبه موهای قهوه‌ای مجعد و پرپشتی داشت، زیر کت کتان گشادش نیم‌تنه‌ای به رنگ قهوه‌ای تیره پوشیده بود، همراه با چکمه‌های بلند مخصوص سواری. مسلح نبود. او با لبخندی تهدیدآمیز تکرار کرد: «از اسب دور شو. اینجا چی داریم؟ یه اسب و خورجینش که متعلق به کس دیگه‌ای هستن؛ اما شما با طمع بهش چشم دوختین و می‌خواین بهش دستبرد بزنید. این کارِ شرافتمندانه‌ایه؟» آبله‌رو آرام دستش را داخل پالتوی خود فروبرد و به قصاب نگاهی انداخت. قصاب رو به جمعیت دست تکان داد، با اشاره‌ی او، دو جوان قوی‌هیکل با موهای کوتاه خارج شدند. هر دو چماق‌های سنگینی به دست داشتند، مثل آن‌هایی که برای بی‌هوش کردن حیوانات در کشتارگاه استفاده می‌شوند. مرد آبله‌رو درحالی‌که دستش را داخل پالتو نگه‌داشته بود، گفت: «تو کی هستی که به ما بگی چی شرافتمندانه‌ست و چی نیست؟» ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools