سین مثل سودابه

کتاب صوتی

کتاب صوتی سین مثل سودابه

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

نام اصلی:

ناشر: نشر افق

سال چاپ: 1393

شابک:

خلاصه:

کتاب سین مثل سودابه نوشته کاوه میرعباسی یکی از رمان‌های جذاب معاصر است. این کتاب روایتی جذاب است. کتاب سین مثل سودابه یک رمان پلیسی – کارآگاهی است که خواننده را با داستان جذاب خود همراه می‌کند.
در عین‌حال این کتاب نوعی بازخوانی مدرن شاهنامه است داستانی پلیسی و عاشقانه. کارآگاه فردوس قاسمی با رستم سیستانی یا همان رستم نکره آشنا می‌شود. رستم از او می‌خواهد تا عشق پانزده ساله‌اش «سین» را پیدا کند. سین کیست و کجاست؟ معمای کارآگاه شروع می‌شود و داستان شکل می‌گیرد. در این جست وجوی دویست و هفتاد صفحه‌ای فردوس قاسمی هویت سین را کشف می‌کند. سین یعنی سودابه زن اغواگر و جذابی است که رستم و افراسیاب و کاووس را به عشق خود گرفتار کرده است و خود به عشق سیاوش گرفتار شده است.اما سودابه این اثر متفاوت است.

بخشی از کتاب سین مثل سودابه
دختری جوان با موهای بلند و مشکی، چشمان درشت سیاه مثل دو تکه زغال، نگاهی افسون‌کار، فریبنده، سکرآور، اغواگر، مغرور، مرموز، نامهربان، بیگانه با همدلی، لب‌های برجسته و مرطوب، نویدبخش بوسه‌های مهلک، بینی باریک و کمی عقابی که زیبایی‌اش را وحشی جلوه می‌دهد و جوان‌های خیلی قدیم را یاد جینالولوبریجیدا می‌اندازد، موقعی‌که هنوز دماغش را عمل نکرده بود، اندامی ظریف و کشیده و شکننده...

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس کیان شمس
تهیه کننده راضیه هاشمی

مدت زمان اثر: 10 ساعت و 50 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی پزشک دهکده پزشک دهکده

فرانتس کافکا

کتاب صوتی بخش D بخش D

فریدا مک فادن

کتاب صوتی دجله به حال تو ناله کند دجله به حال تو ناله کند

امیلی ین ملفتو

کتاب صوتی وضع بشر وضع بشر

هانا آرنت

کتاب صوتی تدفین مادربزرگ تدفین مادربزرگ

گابریل گارسیا مارکز

کتاب صوتی گرگ بیابان گرگ بیابان

هرمان هسه

تازه‌های ماه‌آوا

راز و رمز برقراری ارتباطنویسنده: باربارا متیسونRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ هرچند به زعم عموم ما در عصر ارتباطات به سر می‌بریم و روزانه به اشکال مختلف در حال برقراری ارتباط با آدم‌ها هستیم، وقتی درست نگاه می‌کنیم در می‌یابیم که آغاز یک رابطه ساده می‌نماید، اما حفظ آن و برقراری تفاهم مشترک بسیار دشوار است. کتاب راز و رمز برقراری ارتباط، با بررسی ساز و کارهای ارتباطات میان‌فردی، به ما کمک می‌کند تا ظرفیت‌های ارتباطی خود را گسترش دهیم، خود را بهتر بشناسیم، در جریان مراودات رفتار صحیح‌تری در پیش گیریم و با حفظ تعادل در رابطه آن را به تجربه‌ای سازنده و صلح‌آمیز بدل کنیم. باربارا متیسون مربی بین‌المللی و روانکاو فرانسوی- آمریکایی است که بیش از بیست سال است در حوز? ارتباطات فرهنگی کار می‌کند. تجربیات فراوان و راهکارها و نظرات او که در این کتاب به آن پرداخته شده به افراد کمک می‌کند تا در موقعیت‌‎های فردی و کاری رابط? مؤثرتری با شخص یا اجتماع برقرار کنند. ”

خشم و هیاهونویسنده: ویلیام فاکنرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر، نویسنده‌ی آمریکایی و به اعتقاد اکثر منتقدان بهترین اثر اوست. این نویسنده در سال 1949 به خاطر سهم منحصربه‌فرد، قدرتمند و هنرمندانه‌اش در رمان مدرن آمریکایی برنده‎ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. فاکنر در کتاب خشم و هیاهو از زوال خانواده‌ی کامپسون می‌گوید. خانواده‌ای که چهار روز از زندگی‌اش از زبان چهار عضو آن روایت می‌شود. این روایت‌ها کاملاً متفاوت‌ اما مکمل یکدیگرند. راوی فصل اول بنجی است؛ فرد کندذهنی که ادراکش با دیگران متفاوت است و ماجراها را درهم و برهم نقل می‌کند. بیشتر هم از کدی دختر خانواده حرف می‌زند. راوی فصل دوم کونتین پسر بزرگ خانواده است. او بیشتر در ذهنیات و خاطراتش زندگی می‌کند؛ برای همین این فصل کمی حال و هوای شاعرانه دارد. راوی فصل سوم جیسون برادری سودجو و منفعت‌طلب است؛ حتی منفعتی که با مرگ دیگران نصیبش شود. و راوی فصل چهارم دیلسی است؛ کنیز سیاهپوست خانه که دانای کل هم هست. فهم این رمان شاید برای کسانی که در آغاز راه کتاب‌خوانی هستند، چندان ساده نباشد. شبیه پازلی پیچیده است که با پیدا شدن هر یک از تکه‌ها بخشی از واقعیت نمایان می‌شود. باید زمان گذاشت و سرنخ‌ها را به هم وصل کرد و منتظر نتیجه بود. کتاب خشم و هیاهو را صالح حسینی ترجمه کرده است. در بخشی از متن کتاب آمده است: «از میان نرده‌، لابلای گل پیچ‌پیچ، می‌دیدمشان که می‌زدند. رو به جایی که پرچم بود می‌آمدند و من از کنار نرده رفتم. لاستر کنار درخت گل توی سبزه‌ها را می‌کاوید. آن‌ها پرچم را بیرون آوردند، و آن‌ها داشتند می‌زدند. بعد پرچم را برگرداندند سر جایش و برگشتند به زمینِ بازی، و او زد و دیگری زد. بعد پیش رفتند، و من هم از کنار نرده رفتم. لاستر از درخت گل آمد و ما از کنار نرده رفتیم و آن‌ها ایستادند و ما ایستادیم و من، وقتی که لاستر توی سبزه‌ها را می‌کاوید، از لای نرده نگاه کردم. او زد «کدی، بگیرد.» آن‌ها از چمنزار گذشتند و دور شدند. من چسبیدم به نرده و دورشدنشان را تماشا کردم.» ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools