نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب مکالمات روزمرهی انگلیسی، به تالیف لیلا زارع، با این قابلیت طراحی و ارائه شده است که هم به عنوان کتابی آموزشی برای طیف وسیعی از زبان آموزان، از مبتدی تا حرفهای و هم به عنوانی کتابی برای افزایش اطلاعات عمومی در زبان انگلیسی مورد استفاده قرار گیرد.
گاهی بیان یا نوشتن تنها یک کلمه، مفهومی عمیق و جامع را به شنونده یا خواننده میرساند و چه بسا از یک جمله بهتر و مفیدتر باشد. بنابراین کلمات به صورت انفرادی، از جملات یا حتی یک متن کوتاه چیزی کم نخواهند داشت، به ویژه در شیوه های نوین یادگیری زبانهای خارجی که مفهوم کلمات و عبارات نقشی ویژه یافتهاند و در راستای هدف یادگیری یک زبان خارجی که همانا یادگیری چگونگی تفکر در زبان مورد نظر و در پی آن یادگیری صحبت کردن در آن زبان میباشد مورد استفاده قرار میگیرند. در این بین، یادگیری کلمات ملموس و کاربردی که به صورت عمومی توسط تمام اقشار جامعه مورد استفاده قرار میگیرند، به بیان دیگر کلمات مورد استفاده در مکالمات روزمره، از نخستین گامهایی است که برای رسیدن به این هدف باید برداشته شود. در اینجا شما به مجموعهای کامل از کلمات پرکاربرد در مکالمات روزمره دسترسی دارید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی با نام مستعار مری وستماکوت داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز مینوشت. اما شهرت اصلی اش به خاطر 66 رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریسیتی، به خصوص آن دسته که درباره ماجراهای کاراگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند. نه تنها لقب ملکه جنایت را برای او به ارمغان آوردند بلکه او را به عنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستانهای جنایی کوشیدهاند نیز معرفی و مطرح کردند. - بخشی از کتاب: سرگرد مکث کرد و سپس عکس کوچکی را از لابلای محتویات کیفش بیرون کشید. به دقت به آن نگریست و گفت:«میل دارید عکس یک قاتل را ببینید؟» سرگرد داشت عکس را به دست خانم مارپل میداد که یکباره حرکت دستش متوقف شد. انگار خشکش زده بود. بیش از پیش به قورباغهای چاق و چله شباهت پیدا کرده بود. به ظاهر سرگرد پال گریو از بالای شانه راست خانم مارپل شیئی یا شخصی را دیده و ماتش برده بود؛ دقیقا به همان جهتی نگاه میکرد که صدای نزدیک شدن قدمها از آن سو به گوش میرسید. «این غیرممکن است. منظورم...» سرگرد با عجله همه چیز را در کیفش چپاند و آن را در جیبش گذاشت. ”