نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب افکارتان را تغییر دهید تا زندگیتان تغییر کند اثر برایان تریسی نشان میدهد که چگونه میتوانید منابع شگفتانگیز درونی خود را کشف کنید و قدرتهای باورنکردنی خود را آزاد کنید. با مطالعه این کتاب یاد میگیرید که چگونه تمام مردم و منابع مورد نیاز خود را برای رسیدن به هر هدفی که برای خود تعیین کردهاید به سوی زندگی خود جذب کنید.
اگر آمادهاید تا خود را به سطح عالی عظمت برسانید و به نتایج شگفتانگیزی دست یابید، نقشه راهنمای درست و مناسب در دست شماست، DNA (دی. ان. اِی) آینده شما در مقابلتان قرار دارد. تنها وسیلهای که برای خلق آیندهای شگفتانگیز برای خود به آن نیاز دارید، مطالعه این کتاب و تصمیمگیری درباره چگونگی بهکارگیری آن در زندگی خود، برنامهریزی و سپس حرکت و ادامه زندگی خوشبینانه و اجرای دستورات این کتاب است.
وقتی با به کارگیری مفاهیم و نظرات جدید در زمینه کاری به نتایج جدید و بهتری دست مییابید شگفتزده میشوید. این موارد، همان مفاهیمی هستند که همه میلیونرهای خودساخته و افراد برنده عصر ما و رهبران موفق در هر زمینه آنها را به کار بستهاند.
در کتاب افکارتان را تغییر دهید تا زندگیتان تغییر کند، روند مرحله به مرحله موفقیت عظیمی را میآموزید که در نهایت بسیار آسان و بیزحمت آن را به کار میبندید. این استراتژی موفقیت آن چنان منطقی و جذاب و آن قدر کامل و جامع و سودمند است که همچون راه میانبری در عملکرد شخصی شما مؤثر است. اگر میخواهید درباره موضوعی بیندیشید، بزرگ بیندیشید تا نتایج عظیمی به دست آورید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ اثری پرفروش و قدرتمند دربارهی برخورد تصادفی دو زن که زنجیرهای خیرهکننده از دروغها را آشکار کرد. کتاب اعترافات در ساعت 7:45 اثر لیزا آنگر داستان همصحبتی دو غریبه را در قطار روایت میکند که به برملا کردن رازهای زندگی خود برای یکدیگر میپردازند.
درباره کتاب اعترافات در ساعت 7:45:
به راستی چه کسی میتواند محرم اسرار دیگری باشد؟ تا به حال به این فکر کردهای که به دور خودت حصار بکشی و نه رازت را به کسی بگویی و نه سِر دیگران را درون خودت حمل کنی؟ زیرا که راز بین سه نفر تنها زمانی راز باقی میماند که دو نفر آنها مرده باشد...
سلنا مورفی در وضعیت بدی به سر میبرد. او به تازگی فهمیده است همسرش با پرستار بچهشان رابطه دارد. او یک روز در قطار نشسته بود و از محل کار به خانه برمیگشت که در این میان خانمی شروع به صحبت با او کرد. زن پیش سلنا اعتراف کرد که با رئیسش رابطه دارد. سلنا نیز از ماجرای رابطهی پنهانی همسر و پرستار با زن غریبه میگوید. با رسیدن به مقصد، او تصور کرد گفتوگو به پایان رسیده و آنها دیگر هرگز با هم همکلام نخواهند شد. ”