نگاهی اجمالی به کتاب“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه میخواهند از حال بروم، مقابله میکنم. همهی عضلاتم انگار باهم از من میخواهند به مدرسه نروم. میخواهند بهجای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمیگشتم، مجبور بودم با آن آدمهای داخل نوارها روبهرو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک میشوم. جایی که تختهسنگ بزرگ و حکاکی شدهای با پیچکی که به دور پایهی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تختهسنگ عبور کردهام؛ اما هیچوقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یکبار، چون هیچوقت اینقدر دیر به مدرسه نمیآمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کازوئو ایشی گورو در این کتابش داستان عشق، از دست رفتگی و حقایق نهانی را روایت می کند. از همین روست که هرگز ترکم مکن جایش را در میان بهترین آثار او باز کرده، رمانی تکان دهنده، آکنده از احساس شکنندگی انسان معاصر و خاطرات به یادماندنی شخصیت هایش که رفته رفته به حقیقت دوران کودکی و نیز آینده خود پی می برند. آنها پس از سال ها در می یابند که چرا موسسه «هیلشم» از کودکی پناهشان داده است. ”