نگاهی اجمالی به کتاب“ ما مردم عین دستهی گلیم، لااقل بخش اول این عبارت دوقسمتی را مطمئنم. رفتار ما، واکنشهای ما، اطوار ما، برخوردهای ما... یکی از یکی بهتر.ما مردمانی زیبا جادار مطمئن هستیم که اعتمادبهنفسمان یکجاهایی از آسمان را انشقاق داده است. حالا من در این کتاب سعی کردهام به زبانی که به هیچ جای کس مان برنخورد، رفتارهای اجتماعی و فراگیرمان را که تبعاتش صاف میرود تو... توی چشم خودمان مرور کنیم. اگر از دستهگل بودن خود، اطرافیان، فامیل، دوست، رانندهی خطی دور میدان یا سوپرمارکت محلهتان به تنگ آمدهاید این کتاب را بخوانید... ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان از زبان شاعری نسبتا جوان روایت میشود که در مسافرخانهای مشغول بهکار میشود.صاحب مسافرخانه که پیرمردی مکار و مرموز است، پس از چندی از شاعر میخواهد که پیشمرگش باشد و غذاهایی را که آشپزها میپزنداول او بچشد. مرد شاعر رفته رفته با ساکنان این مسافرخان عجیب آشنا میشود.با آشپزها ، دختر زیبای صاحب مسافرخانه که به او دل بسته،پیرزن نظافتچی که میخواهد مادرش باشد و زن سیاهپوشی که در طبقه هفتم ساکن است و اجازه ندارد با کسی همصحبت شود. ”