خاطرات خون آشام- بازگشت نیمه شب

کتاب صوتی

کتاب صوتی خاطرات خون آشام- بازگشت نیمه شب

کتاب صوتی خاطرات خون آشام- بازگشت نیمه شب

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

نام اصلی:

ناشر: نشر ویدا

سال چاپ:

شابک:

دسته بندی: داستان بلند/ تخیلی

خلاصه:

کتابی که اکنون نسخه‌ی صوتی آن پیش روی شما قرار دارد، هفتمین قسمت از مجموعه‌ی خاطرات خون‌آشام است که تحت عنوان بازگشت نیمه شب منتشر شده است. خاطرات خون‌ آشام - جلد هفتم: بازگشت نیمه شب که برای نخستین بار در سال 2011 روانه‌ی بازار شد، در زمره‌ی آثار پرفروش نیویورک تایمز قرار دارد.

النا گیلبرت از تاریکی بازگشته و موفق شده است دوست‌پسر خون‌آشام خود، استفان سالواتوره را با موفقیت از زندان آزاد کند. نجات استفان یک پیامد بعید با خود به همراه داشته است: برادر خون‌آشام او که رأس سوم این مثلث عشقی پرماجرا محسوب می‌شود، به موجودی فانی تبدیل شده و نامیرایی خود را از دست داده است. در این قسمت نیز، در حالی که این سه نفر پیچ و تاب‌ها و بزنگاه‌های هولناکی را پشت سر می گذرند، کماکان باید با شیاطینی که زادگاه النا، یعنی شهر کوچک فلس چرچ را تسخیر کرده‌اند، مقابله کنند. نبردی هولناک که النا، استفان و دیمن را به تاریک‌ترین لحظات زندگی‌شان رهنمود می‌سازد...

بشنوید:

هنرمندان:
صدابردار مرداس

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

دختری که رهایش کردینویسنده: جوجو مویزRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ جوجو مویز در این رمان با بهره‌گیری از خاطرات و حوادث دوران جنگ جهانی دوم،حال و هوای خاصی به خواننده داده و فضاسازی بسیار زیبایی را صورت می‌دهد.همچنین به گونه‌ای زیبا و نوآورانه ، داستان خود را به صورت موازی در دو زمان متفاوت با بازه‌ی زمانی صدساله روایت می‌کند.داستان درباره‌ی دو زن با برخی ویژگی‌های مشابه است که یکی از آن‌ها به‌نام سوفی در زمان اشغال فرانسه مجبور است در غیاب شوهرش با چنگ و دندان از خانواده‌اش در برابر نازی‌ها محافظت کند و دیگری لیو نام دارد که در لندن زندگی مییکند. ”

ساعت بی عقربهنویسنده: کارسون مک کالرزRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ برای نخستین بار خودش را به مرگ نزدیک می‌دید، ترسی که وجودش را فرا گرفته و نفسش را بریده بود، ربطی به مرگ خودش نداشت؛ بلکه به خاطر ماجرای مرموزی بود که از آن سر در نمی‌آورد. ترس از این‌که در آن ماه‌ها چه رخ خواهد داد و تا کی این قصه ادامه خواهد داشت و در این اندک روزهای بودنش چه بر او خواهد گذشت، پنداری به ساعتی بی‌عقربه چشم دوخته بود. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools