نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب «وقتی خدا درمانگر تو باشد» با بهره گیری از خرد جاودانه و اصول بنیادین روانشناسی، بینشی عمیق درباره ماهیت بشر به شما عرضه می کند و آشکار می سازد که چگونه برخلاف فرصت هایی که امروزه در اختیار داریم، عدم تسلط بر نفس منجر به انتخاب گزینه های نامناسبی می شود که در نهایت به احساسات منفی و عادات مخرب ختم می گردد.
این کتاب هیچ گونه تمرین، ریاضت، جملات تاکیدی، مراقبه یا مانتراهای انگیزشی را به عنوان راه حل پیشنهاد نمی کند. در عوض به خوانندگان یاد می دهد چگونه بر خود مسلط شوند و افکار، گزینه ها و زندگی شان را در مسیری پربار و مطمئن، آزاد از هرگونه قید و بند، اضطراب و استرس هدایت کنند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ فیثاغوروویچ مالکی میان مایه است که روزی به ضیافت ناهار ژنرال سواره نظام دعوت میشود.در طول مهمانی که تا انتهای شب میانجامد ، ژنرال از اسب ابلقی برای حاضران حرف میزند که بی همتاست و جزو دارایی خاص او محسوب میشود.فیثاغوروویچ تحت تاثیر مستی و جوی که بوجود آمده از دهانش میپرد که صاحب کالسکهای است عجیب و منحصر بفرد.توجه حاضران به گفته هایش جلب میشود و او همگی را برای ناهار فردا به خانه اش دعوت میکند.فردا ظهر در حالی که فیثاغوررویچ در خواب است و سرخوشی شب پیش نیز از سرش پریده با این خبر همسرش از خواب بیدار میشود که گروهی سواره به سوی خانه شان میآیند.گوگول در این داستان نیز، هم چون دیگر آثارش، با بیانی شوخ و طنزی گزنده آینه ای در برابرمان می گیرد و ما را با عادات مضحک مان روبرو میکند. ”