نگاهی اجمالی به کتاب“ اولین لحظهای که در بستر خواب، چشم خود را باز میکنید با چه چیزی مواجه میشوید؟ چه تصاویری را میبینید؟ پنجرهی اتاق؟ چراغ خاموش بالای سرتان؟ یا صفحهی نمایشگر تلفن همراهتان؟ درست در همین لحظات چه افکاری به سراغ شما میآیند؟ هجوم اضطراب کارهای پیش رو یا هیجان آغاز یک روز تازه؟ آیا راهی وجود دارد که با به کار گرفتن آن، از همان نخستین لحظات آغاز روز، کیفیت حال خودتان را تضمین کنید؟ پاسخ این سؤال مثبت است و کلید آن در دستان جول اوستین و ویکتوریا اوستین قرار دارد. آنها در کتاب صوتی هر روز صبح با امید از خواب بلند شو دراینباره نکات و راهبردهای مهمی را با شما به اشتراک میگذارند.
نحوهی شروع روز اغلب تعیین میکند که چه روزی خواهید داشت. اگر صبح از خواب بیدار شوید، در حالی که خوابی آسوده و بیانقباض را پشت سر گذاشتهاید، کیفیت روز شما متفاوت خواهد بود نسبت به وقتی که با افکار منفی از خواب برمیخیزید. با شنیدن این کتاب و استفاده از راهکارهای جول و ویکتوریا اوستین، در هر روز از زندگی خود معجزهای بزرگ را رقم بزنید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ از چه باید گفت؟ داستان مردی تشنه محبت که با زنی دلفریب ملاقات میکند و به او دل میبازد ایدهای آشنا در دنیای ادبیات داستانی است. تعداد نویسندگان بسیاری برای توصیف چنین دیداری دست به قلم شدهاند را بیاغراق نمیتوان شمرد اما وقتی فئودور داستایوفسکی -کسی که هیچ شخصیتی را به ما معرفی نمیکند مگر آنکه تحلیلی روانشناسانه و دقیق از او در اختیارمان بگذارد- تصمیم به تالیف داستانی عاشقانه میگیرد، باید انتظار چه چیزی را داشته باشیم؟ کتاب صوتی شبهای روشن چه حرفی برای گفتن دارد که بعد از تقریبا دویست سال هنوز شنیدنی است؟
راوی این داستان کوتاه مانند دیگر شخصیتهای مخلوق نویسنده فردی است حساس، درونگرا، خیالپرداز و منزوی. او که روزگارش بیهیچ دوست و آشنایی در سن پترزبورگ میگذرد در طلب عشقی ناب میسوزد، اما چه حیف که بهاندازهی تنهاییاش در ارتباط با دیگران هم خام است. همین نبود روابط اجتماعی راوی قصه را به سفرهایی پایانناپذیر در شهر سوق داده. مرد جوان در خیابانها قدم میزند در حالی که مکالمهی میان ساختمانها را تصور میکند. او به آدمها مینگرد و از خودش میپرسد این پیرزن کیست؟ آن مرد میانسال و جدی چه دلیلی برای آن همه عجله داشت؟ زوج خوشبختی که بر پل ملاقات کردم چطور با هم آشنا شدند؟ ”