نگاهی اجمالی به کتاب“ چند لحظه چشمانتان را ببندید و زندگی رویاییتان را مجسم کنید. زندگیای را مجسم کنید که بهراستی آرزویش را دارید. آن را میبینید؟ آدمها را میبینید؟ صداها را میشنوید؟ آن را بهوضوح و روشنی احساس میکنید؟ اگر میتوانستیم رویاهایی را که در سر داریم به واقعیت تبدیل کنیم، زندگی باشکوه نمیشد؟ با این حال، در اغلب مواقع، پس از آن که رویایی را در سر میپرورانیم چشمانمان را باز میکنیم، سرمان را تکان میدهیم و به خودمان میگوییم: «حالا باید برگردم به واقعیت!» آن زندگی که برای ما رویاست، برای بعضیها واقعیت است! چرا؟ چون از ما بهترند؟ چون خونشان از ما رنگینتر است؟ چون از ما خوشاقبالترند؟ بدیهی است که اینطور نیست! پس چرا آنچه برای ما رویاست برای بعضی واقعی است؟ چون آنچه را برای تحقق رویایشان لازم بوده است، انجام دادهاند. آنها پایشان را از رویاپردازی محض فراتر نهاده و آن را خلق کردهاند! زندگیای را خلق کردهاند که میخواستند. برای تحقق زندگی دلخواهشان تلاش کردهاند. مسؤولیت سرنوشتشان را بر عهده گرفتهاند. حالا، نوبت شماست! ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در این نمایش کمدی با دو شخصیت کاملا متفاوت روبرو هستیم.دکتر فرانک،که مردی میانسال است و بطور غیرقانونی کار طبابت میکند و دیگری آنتونی،جوانی بیست و سه چهار ساله که بدون اطلاع از پیشینه دکتر فرانک نزد او میآید.آنتونی که از نوعی اختلال روانی رنج میبرد ابتدا با اعتماد کامل خود را به دکتر فرانک میسپارد اما رفته رفته و در طی مداوا وضعیت مضحک و خنده آوری بین این دو مرد شکل میگیرد که نهایتا به درگیری میانجامد. ”