رضا حیدری

از این نویسنده بشنوید:
نویسنده:
  • کتاب صوتی - ابری بشید و نبارید - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

بی‌شعورها توطئه می‌کنندنویسنده: خاویر کرمنتRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب بی‌شعورها توطئه می‌کنند اثر خاویار کرمنت، سومین جلد از مجموعه کتاب‌های "بیشعوری" می باشد. جهنم روی زمین جایی است که بی شعور حضور داشته باشد، چون او دشمن مردم است؛ و دشمن بی شعور، بر ملا شدن حقیقت. جامعه برای خلاص شدن از شر و توطئه بی شعورها به یک خانه تکانی جدی نیاز دارد. بی شعورهای خود شیفته، تنبل،پول دوست و قدرت طلب خیال می کنند برای رسیدن به خواسته هایشان باید همیشه دوز و کلک بزنند؛ چاخان، شیادی و تقلب کنند و تمام معیارها، ارزش ها، اصول اخلاقی و معنوی را زیر پا بگذارند. آن ها میخواهند قدرت، شجاعت، شرافت، وجدان و تفکر درست را از مردم سلب کنند؛ شعارهای تو خالی بدهند و حرف مفت بزنند. هدف بی شعورها تضعیف ارزش ها و استانداردهای افراد با وجدان است. راه کارهای این کتاب به تو یاد میدهد؛ از عملکرد بیشعورها سر در بیاوری، در دام آن ها و بازیچه دستشان نشوی، تفرقه افکنی و پنهان کاری آن ها را شناسایی و دستشان را رو کنی تو باید خط مشی اخلاقی و وجدانی خود را قاطعانه برایشان اعلام کنی و به آنها بفهمانی برای تو معرفت، شرافت، وجدان و آبرومندی از همه چیز بالاتر و مهم تر است. ”

همسر دوست داشتنی مننویسنده: سامانتا داونینگRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب همسر دوست ‌داشتنی من از پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز و یو‌اس‌ای تودی بوده و نامزد جایزه ادگار به‌عنوان بهترین رمان اول را با خود یدک می‌کشد. - پشت جلد کتاب همسر دوست ‌داشتنی من: داستان عاشقانه ما بسیار ساده به‌نظر می‌رسد. من با زنی بی‌نظیر ملاقات کردم. ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم. بچه‌دار شدیم و به حومه شهر نقل ‌مکان کردیم. شیرین‌ترین رؤیاها و تاریک‌ترین رازهایمان را باهم در میان گذاشتیم. و سپس… از هم خسته شدیم. ما مثل همه زوج‌های معمولی دیگر هستیم. همسایه شما، والدینِ دوست فرزندتان و آشناهایی که دوست دارید آنها را به شام دعوت کنید. همه ما رازهایی داریم که باعث بقای ازدواجمان می‌شود. تنها تفاوت ما این است که رازمان با قتلی همراه است… - قسمتی از متن کتاب: او به این طرف و آنطرف میرود، کیفش را در یک سمت می‌اندازد و کفش‌هایش را هم در سمت دیگری از پا درمی‌آورد. دو لیوان پر از شراب را می‌بینم و او به سمت اتاقش راهنمایی‌ام می‌کند. بعد برمی‌گردد تا نگاهم کند و لبخند می‌زند. با گذشت زمان پترا به نظرم جذابتر می شود، حتی موهای ساده و صافش به نظرم درخشنده می‌آیند و برق می‌زنند. بله به‌خاطر اثر نوشیدنی الکلی‌ست که این‌طور به نظر می‌رسد اما به‎خاطر خوشحالی پترا هم هست که چنین حسی دارم. حس می‌کنم مدت هاست آنقدر خوشحال نبوده و نمی‌دانم به چه دلیل. همین که پترا جذاب است برایم کافیست. به سمتم می‌آید، بدنش گرم است، نفسش در شراب غوطه‌ور می‌شود. لیوان شراب را از من می‌گیرد و روی میز کنار تخت می‌گذارد. تا وقتی‌که در تاریکی هستیم و تنها نور صفحه موبایلم اتاق را روشن نگه داشته، نوشیدنم را ادامه می‌دهم. برای هم مرتب حرف‌هایمان را تایپ می‌کنیم، از حرفهای‌مان خنده‌مان می‌گیرد و می‌خواهیم بیشتر باهم آشنا شویم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools