نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب آرامش در پرتو ایمان نوشتهی کشیش مشهور جوئل آستین است. این کتاب دارای 31 کلام معجزهگر برای کامیابی در زندگی است. در واقع این کتاب شامل 31 پاراگراف است که به عنوان فصل در این کتاب آمده است. نویسنده در هر فصل قدت کلام را به کار گرفته و در جهت مکالمه با خود ایجاد انگیزه و ایمان در فرد آن را به کار میبرد. خواندن مطالب این کتاب به شکلی است که گویی کتاب مناجات در دست گرفتهاید و نیروی افکارتان را به کلمات تبدیل کردهاید و در نهایت این قدرت خاص به شما کمک میکند در زندگی به کامیابی برسید.
این کتاب در دسته کتابهای روانشناسی با موضوع مکالمه با خود، جنبههای مذهبی و مسیحیت قرار دارد و الهامبخش بسیاری از افراد در نگرش مثبت و تغییر افکار است. ساختار و تعداد فصلهای کتاب به گونهای است که میتوانید از شروع ماه هر روز یکی از آنها را بخوانید. هر فصل با عبارت تاکیدی «من ایمان دارم که ...» شروع شده است. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب «گورستان پراگ» نوشته امبرتواکو(2016-1932)، فیلسوف، نشانه شناس، منتقد ادبی و رمان نویس ایتالیایی است. شهرت اکو در جهان به رماننویسی برمیگردد، هم چنین از او بیش از 40 کتاب علمی و مقاله به جای مانده است، که به زبانهای گوناگون ترجمه شده و مخاطبان بسیاری در جهان دارد. از آثار برجسته او میتوان به «آونگ فوکو»، «نام گل سرخ»، «آنک نام گل» اشاره کرد. کتاب «گورستان پراگ» ششمین رمان اکوست، که فضایی تاریخی دارد، زمان اتفاقات آن در قرن نوزدهم میگذرد و داستان در شهرهای تورین و پالرمو در ایتالیا جریان دارد. این رمان سرگذشت چندین شخصیت مختلف را روایت میکند. زمان در این رمان بسیار طولانی است و «اکو» برای بیان طولانی بودن آن از زبانی مناسب بهره برده است. موضوع این کتاب درباره فردی است که با سازمانهای اطلاعاتی اروپا قرارداد بسته تا در ماجراهایی که توسعه اروپا را تحت تاثیر قرار میدهند، شرکت داشته باشد. نکته قابلتوجه درباره این کتاب این است که تمام شخصیتهای کتاب، واقعا وجود داشتهاند و رمان در بستری واقعی روایت میشود. در بخشی از کتاب «گورستان پراگ» میخوانیم: همانطور که اینجا نشستهام تا بنویسم، احساس نوعی شرمندگی دارم، انگار دارم روحم را به فرمان، نه ، به خاطر خدا، بگذارید بگوییم به توصیهی یهودیای آلمانی ( یا اتریشی، هر چند همه مثل هماند) عریان میکنم. من کیام؟ شاید بهتر باشد، به جای کارهایی که در زندگی انجام دادهام، از من دربار شور و شوقهایم بپرسید، عاشق چه کسی هستم؟ کسی که به ذهنم نمیرسد. میدانم که عاشق غذای خوبام. فقط نام توردارژان کافی است نا سرتاپا بلرزم. این عشق است؟ از چه کسی بیزارم؟ میتوانم بگویم یهودیان، اما اینکه چنین مطیع به پیشنهاد آن دکتر اتریشی(یا آلمانی) تن دادهام نشان میدهد که چیزی علیه یهودیان لعنتی ندارم». ”