نگاهی اجمالی به کتاب“ خانواده یک واحد جهان شمول است. هیچ فرهنگی روی زمین وجود ندارد که زنان و مردان آن بدون هیچ قاعده و مقرراتی با یکدیگر ارتباط جنسی برقرار کنند و فرزندان شان به حال خود رها شوند. هرچند اخیرا چنین فلسفه ای به فرهنگ موجود ما تحمیل شده اما تجربه حاصل از آن عمر کوتاهی داشته و تنها دلیل آن نیز این است که این ایده کاربرد ندارد، و سبب سعادت بیشتر، و آزادی و زندگی بهتر کاربران آن نمی شود. این تجربه باعث ظهور نسلی با خلاقیت بیشتر، مشکلات عاطفی کمتر و دستآوردهای بیشتر نمی شود، بلکه عکس این قضیه صادق است. در نتیجه این ایده به تدریج از صحنه خارج شده و نسل جدیدی به جا گذاشته که بی قطب نما در پهنه وسیعی از ناشناخته ها سرگردان مانده است. اساسا پنج خصیصه برای یک خانواده سرشار از عشق وجود دارد: پنج عنصری که اگر در جایگاه خویش قرار گیرند خانواده ای سالم خلق خواهند کرد. من موظفم که عقایدم را درباره راه های خلق این پنج عنصر در خانواده شما بیان کنم، بنابراین همان گونه که می بینید این کتاب به پنج بخش تقسیم شده است که هر کدام یکی از پنج خصیصه خانواده سرشار از عشق را توصیف می کند و سپس ایده های عملی ای ارائه می دهد که می توانید فورا در خانواده خودتان بکار ببندید. آنچه در خانواده شما می گذرد بر کل ملت اثر می گذارد، و خوب یا بد -- حتی بر تمام جهان اثر خواهد گذاشت. ما همراه یکدیگر صعود و سقوط می کنیم. من با رویی گشوده آماده شنیدن نظرات شما هستم و امیدوارم افکار و عقایدم نیز به حال شما مفید واقع شود. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در کتاب تابستان دلپذیر اثر کوریتنا بومان، نویسنده آلمانی معاصر، یک داستان دلپذیر درباره رابطه یک خاله و خواهرزاده در برههای از زندگیشان را میخوانید.
خلاصه کتاب تابستان دلپذیر
ویبکه دانشجویی است که بعد از زمستانی طولانی و خستهکننده، خراب کردن امتحانات و شکستی که در رابطه عاشقانهاش داشته، با جیب خالی تصمیم میگیرد از شهر بیرون برود در نهایت او تصمیم میگیرد به ملاقات خاله لاریسایش به موریتس برود.
لاریسا زنی هنرمند است و افتخار میکند که با تلاش در مزرعه? تمشک برای خودش زندگیای تازه دستوپا کرده است. این دو زن در عین اینکه کاملاً باهم فرق دارند، از جهاتی شبیه هم هستند.
در طول تابستان در منطقه? دریاچهای مکلنبورگ، لاریسا با میشاییل نقاش آشنا میشود. آرزوی بزرگ این زن تنهای مستقل برآورده میشود؛ اما هنوز شک دارد که میتواند به او اعتماد کند یا نه. حرفزدن با ویبکه هم برایش خوب است، هم برایش خوب نیست: ویبکه به لاریسا قوت قلب میدهد؛ اما لاریسا خیلی وقت است که اعتماد به خانوادهاش را از دست داده است.
ویبکه و لاریسا همراه هم یک تابستان دلپذیر و شگفتانگیز را تجربه میکنند. ”