نگاهی اجمالی به کتاب“ داستانی عاشقانه با روایتی متفاوت است. «فهیم عطار» در این کتاب سوژههای متفاوتی برای نوشتن پیدا کرده است. این داستان درونمایههای روانشناسی و ماجراجویی هم دارد. با وجود کتابهایی مثل قابهای خالی، هنوز هم میتوان به خواندن یک کتاب خوشخوان و پرکشش ایرانی امیدوار بود.
شب عروسیمان بود. مهمانها همه رفته بودند. کراواتم را شل کردم و روی صندلی ولو شدم. پونه کنارم نشست و کفشهایش را درآورد. «پشت پاهام رو زدن. حالم از کفش پاشنهبلند به هم میخوره.» نگاهش کردم و گفتم: «بالاخره رسما مالِ من شدی.» ابرو بالا انداخت و گفت: «من مال هیشکی نیستم. من مال خودمم.» ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ صبح یک روز کاری در نیویورک ، خبری عجیب از سوی خبرنگاران منتشر میشود.مرد جوانی در یکی از اتاقهای ساختمان سی و دو طبقه سازمان ملل پنهان شده و نیمه شبها همچون اشباح در حالیکه کبوتری در بغل دارد در راهروهای ساختمان میگردد.این مرد چه اهدافی دارد و همدستانش چه کسانی هستند؟ ”