نگاهی اجمالی به کتاب“ من کیستم؟ چرا اینگونه فکر می کنم؟ عقاید من تا چه حد نتیج? فرهنگ و محیط رشد من است؟ اگر در جای دیگری متولد می شدم آیا باز هم به آنچه امروز اصرار دارم، اصرار می ورزیدم؟ یا به چیزهای متفاوتی معتقد بودم؟ من در چه فرهنگی بزرگ شده ام و این فرهنگ، طرز فکر مرا چگونه شکل داده است؟ آیا نمی شد طور دیگری فکر کرد یا خوب و بدهای دیگری داشت؟ احساسات و تمایلات من چیست و چگونه این تمایلات، نگاه من را به دنیا شکل داده است؟ آیا در افکار و باورهای من تعارض و تناقض وجود ندارد؟ آیا طرز فکر من برایم بیشتر عامل شادی و راحتی است یا مای? رنج و گرفتاری؟ چگونه می توانم خودم را از رنج افکار و احساسات مزاحم رها کنم؟ آیا مسیر زندگیم را خودم انتخاب کرده ام یا با تلقینات محیط به این راه کشانده شده ام..؟ اینها سوالاتی است که در خودشناسی به آن می پردازیم. پاسخ دادن به این پرسش ها می تواند نگاه ما را به دنیا شفاف کند و به زندگی مان معنا و جهت روشنی بدهد. در خودشناسی، از رنج تردید و تناقض رها می شویم و در زندگی، مطمئن و آسوده گام بر می داریم. خودشناسی، جمع آوری دانش و اطلاعات نیست، خودشناسی رسیدن به بینش و خردمندی است. «از رنج تا رهایی» به زبانی ساده و صمیمی، خواننده را با خود همراه می کند تا نکات جذاب و قابل تأملی را درباره خود، فریب های ذهن، معنای زندگی و ریشه های رنج و ناکامی پیش روی او بگذارد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در کتاب "درجا زدن ممنوع" اثر جان سی مکسول، 15 قانون مطرح شده را به کار ببرید و همچون رودی خروشان در مسیر زندگی پیش بروید. واژههایی همچون استعداد و توانایی در هر زبانی در گروه واژههای مثبت و انگیزهبخش قرار میگیرند. اینگونه واژهها به انسان کمک میکنند تا با خوشبینی به آینده بنگرد. این واژهها برای انسان امیدآفرین هستند و موفقیت را نوید میدهند. وقتی دربارهی توانایی خودتان بهمنزلهی یک انسان میاندیشید؛ به هیجان میآیید. دستکم من امیدوار هستم که چنین احساسی در وجودتان پدیدار شود. این اندیشه بهراستی اندیشهای مثبت و روحیهبخش است. من، همان اندازه که تواناییهای خودم را باور دارم، تواناییهای شما را نیز باور دارم. آیا شما از تواناییهایی ویژه بهرهمند هستید؟ بیتردید. نظر شما دربارهی استعدادهای شکوفانشده و تواناییهای بهکارگرفتهنشدهی وجودتان چیست؟ درست به همان اندازه که واژههایی همچون توانایی و استعداد بارِ معنایی مثبت دارند؛ این عبارتها بارِ معنایی منفی دارند. دوستم، فلارنس لیتاوئر، سخنران و نویسنده، در کتابش بهنام جعبههای نقرهای، داستان زندگی پدرش را بازگو میکند. پدر او همواره آرزو داشت خواننده شود؛ اما هرگز به خواستهاش نرسید. فلارنس میگوید پدرش در حالی از دنیا میرود که نغمهی درونش هنوز شکوفا نشده است. این نمونه در واقع توصیفی مناسب را از استعداد شکوفانشده و توانایی بهکارگرفتهنشده در اختیارمان قرار میدهد. وقتی تواناییهای وجودتان را بهکار نمیگیرید؛ ممکن است همچون انسانی از دنیا بروید که نغمهی درونش هنوز شکوفا نشده است. این کتاب نوشته شده تا تأثیرگذاری رشد و پیشرفت شخصی را هرچه بیشتر و بهتر به شما نشان داده شود. برای تأثیرگذاری این کتاب در زندگیتان فقط باید مشتاقانه به رشدکردن و پیشرفتداشتنتان علاقه نشان دهید و بخواهید همواره به انسانی بهتر و موفقتر تبدیل شوید. ”