راد جادکینز

از این نویسنده بشنوید:
نویسنده:
  • کتاب صوتی - هنر خلاق اندیشیدن - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

قطار سرعت به سوی ثروتنویسنده: دارن هاردیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ «اگر قصد دارید سوار قطار وحشت کارآفرینی شوید، حتماً در صندلی جلو بنشینید! شما در سفر زندگی خود با کتاب ماجراجویانه و جدید دارن هاردی همسفر هستید و این کتاب برای کسانی است که رویای رسیدن به تجارتی شخصی را دارند. بلیت خود را تهیه کنید.» لحظه سوار شدن به قطار پرسرعت کارآفرینی همین حالاست و این یک انتخاب است. انتخابی که فقط شما انجامش می‌دهید. روبه‌روی باجه بلیت‌فروشی ایستاده‌اید. می‌توانید فرصت را غنیمت بشمارید و بلیت بخرید یا می‌توانید برگردید و آن‌جا را ترک کنید. کتاب حاضر درباره‌ یادگیری استفاده‌ موفقیت‌آمیز از قطار هوایی پرسرعت کارآفرینی است. اگر کارم را درست انجام داده باشم تا پایان این کتاب سه اتفاق رخ می‌دهد: شما بسیار سرسخت‌تر می‌شوید: به این حرف ایمان دارم. ابتدا باید به‌عنوان کارآفرین بدانید از مسیر پیش روی خودتان چه انتظاری دارید. تعارف نداریم. می‌خواهیم در برابر نه شنیدن، منفی‌بافی و تردید ایمن شوید. در طول راه وقتی با این موارد روبه‌رو می‌شوید، می‌خواهم به شما اطمینان بدهیم که بدون شک آن‌ها را مغلوب خواهید کرد. مجهزتر به این سفر می روید: شاید کارآفرینی سفری هیجان‌انگیز باشد؛ اما در دنیای واقعی هم رخ می‌دهد. بنابراین به مهارت‌های واقعی نیاز دارید. باید دوره‌های فروش، رهبری و بهره‌وری را درباره چگونگی انجام دادن کارها سپری کنید. بیشتر از هر زمان دیگری اعتماد به‌نفس خواهید داشت: همه با ترس آغاز می‌کنیم. همه ما به خود تردید داریم و در مسیر راه با سختی مواجه می‌شویم؛ اما همه کمک دریافت نمی‌کنیم. شما دریافت می‌کنید. شما فراتر از حد تصور خود قابلیت دارید و بعدها همانند من به این باور می‌رسید. ”

همسر دوست داشتنی مننویسنده: سامانتا داونینگRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب همسر دوست ‌داشتنی من از پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز و یو‌اس‌ای تودی بوده و نامزد جایزه ادگار به‌عنوان بهترین رمان اول را با خود یدک می‌کشد. - پشت جلد کتاب همسر دوست ‌داشتنی من: داستان عاشقانه ما بسیار ساده به‌نظر می‌رسد. من با زنی بی‌نظیر ملاقات کردم. ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم. بچه‌دار شدیم و به حومه شهر نقل ‌مکان کردیم. شیرین‌ترین رؤیاها و تاریک‌ترین رازهایمان را باهم در میان گذاشتیم. و سپس… از هم خسته شدیم. ما مثل همه زوج‌های معمولی دیگر هستیم. همسایه شما، والدینِ دوست فرزندتان و آشناهایی که دوست دارید آنها را به شام دعوت کنید. همه ما رازهایی داریم که باعث بقای ازدواجمان می‌شود. تنها تفاوت ما این است که رازمان با قتلی همراه است… - قسمتی از متن کتاب: او به این طرف و آنطرف میرود، کیفش را در یک سمت می‌اندازد و کفش‌هایش را هم در سمت دیگری از پا درمی‌آورد. دو لیوان پر از شراب را می‌بینم و او به سمت اتاقش راهنمایی‌ام می‌کند. بعد برمی‌گردد تا نگاهم کند و لبخند می‌زند. با گذشت زمان پترا به نظرم جذابتر می شود، حتی موهای ساده و صافش به نظرم درخشنده می‌آیند و برق می‌زنند. بله به‌خاطر اثر نوشیدنی الکلی‌ست که این‌طور به نظر می‌رسد اما به‎خاطر خوشحالی پترا هم هست که چنین حسی دارم. حس می‌کنم مدت هاست آنقدر خوشحال نبوده و نمی‌دانم به چه دلیل. همین که پترا جذاب است برایم کافیست. به سمتم می‌آید، بدنش گرم است، نفسش در شراب غوطه‌ور می‌شود. لیوان شراب را از من می‌گیرد و روی میز کنار تخت می‌گذارد. تا وقتی‌که در تاریکی هستیم و تنها نور صفحه موبایلم اتاق را روشن نگه داشته، نوشیدنم را ادامه می‌دهم. برای هم مرتب حرف‌هایمان را تایپ می‌کنیم، از حرفهای‌مان خنده‌مان می‌گیرد و می‌خواهیم بیشتر باهم آشنا شویم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools