نگاهی اجمالی به کتاب“ لئو و تونی ناچارند ماشین کروکی مورد علاقهشان را بفروشند.لئو ورشکست شده و وکیلش معتقد است چنانچه دادگاه از وجود ماشین باخبرشودحتما آن را به نفع طلبکاران مصادره خواهد کرد.لئو برای اینکه پول بیشتری از فروش ماشین دستشان را بگیرد، همسرش تونی را نزد دلال اتومبیل میفرستد . به محض رفتن تونی، کشمکش درونی و مرگ آور لئو را در چنگ خود میگیرد و دقایق انتظار را برای او خفقان آور میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ شاید برای دیگران اهمیتی نداشته که او چندساله است و چرا در رستورانی نیمهتاریک که محل آدمهای مجرد است اینگونه تنها و ستم کشیده نشسته است؛ اما برای من بسیار مهم و پراهمیت است که او سی و پنج سال دارد و دو بچه به دنیا آورده که هر دو با یک بیماری مرموز مردهاند و هر پزشکی به او توصیه کرده است که دیگر بچهدار نشود، میدانید که، او همسر من است…
احمد آرام در مجموعه داستان کسی ما را به شام دعوت نمی کند با ابداع مشبک هایی تاریک-روشن و مجموعه ای تداخل ها و نشانه ها، مخاطب را به سوی طنزی گزنده پیش می برد. او از طریق وهمی ناشناخته، همسو با شکلی از دگردیسی، فضایی گروتسک را رقم می زند. ”