نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان در اوایل قرن بیستم در یکی از شهرهای کوچک آمریکا میگذرد.مری هجده ساله است که با پدرش زندگی میکند . پدر پزشک معتبری است. مری اخیرا خبردار شده است که پدرش نارسایی قلبی وخیمی دارد.مادرش هم سال هاست که آنها را ترک کردهاست.عصر یک روز یکشنبه مری از خانه بیرون میزند.از خیابان های شهربی اعتنا به پسران جوانی که درخواست دوستی با او را دارند میگذرد و در مزارع حومه ی شهر به تماشای غروب خورشید مینشیند.شب هنگام وقتی به خانه بازمیگردد با خبر مرگ پدر خود روبرو میشود و درمی یابد که باید از این پس خود را برای زندگی تازهای آماده کند که چندان راحت نیست. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ مالکوم کرشاو، شخصیت اصلی رمان هشت قتل حرفهای نوشتهی پیتر سوانسون در یک کتابفروشی به نام اُلد دِوِل در شهر بوستون کار میکند که بهطور تخصصی در کار فروش کتابها و رمانهای جنایی-معمایی است. رئیس وقت کتابفروشی روزی از مالکوم میخواهد که تولید محتوای وبلاگ فروشگاه را در زمینهی جنایی و معمایی بر عهده بگیرد. مالکوم که از خوانندگان قدیمی این ژانر به شمار میرود تصمیم میگیرد در وبلاگ کتابفروشی فهرستی از کتابهای منتخب را در ژانر جنایی منتشر کند؛ فهرستی با نام «هشت قتل حرفهای» که دربرگیرندهی آثاری از آگاتا کریستی، پاتریشیا هایسمیت، ایرا لوین، برکلی کاکس، جیمزام کین، جان دی مک دونالد، دانا تارتت و اِی میلن است. او این لیست پیشنهادی را در وبلاگ کتابفروشی منتشر میکند اما خبر ندارد قرار است درست بر سر همین موضوع در دردسری بزرگ بیفتد و پای پلیس افبیآی را به کتابفروشی اُلد دِوِل باز کند. ”