نگاهی اجمالی به کتاب“ ما محتاج رعایتیم انگار، چه وقتی معشوقیم و کسی دوستمان میدارد، چه وقتی عاشقیم و کسی را دوست میداریم. ما، همین ما که میتوانیم در این آشفتهبازار فروش عشقهای یکبارمصرف در رنگها و اندازهها و مدلهای گوناگون، با یک پیامک سروته یک رابطه را هم بیاوریم یا کهنهای را نو کنیم، دلمان رعایت میخواهد؛ رعایت شدن، رعایت کردن.
رعایت، همان چیزی است که ما توی زندگیهامان گمش کردهایم. همان که گمشدنش گلدانهایمان، آدمهایمان، عشقهایمان را خشکاندهاست ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ اسمیلا جسپرسن، بیشتر از آن که به عشق بیاندیشد، به برف و یخ فکر می کند. او در دنیایی از اعداد، علوم و خاطرات زندگی می کند؛ غریبه ای عجیب و مرموز در سرزمینی ناآشنا. و حالا اسمیلا مطمئن است که از جنایتی هولناک پرده برداشته است. این اتفاق در روزی برفی در کپنهاگن روی داد. پسری شش ساله از بالای ساختمانی سقوط کرده و جانش را از دست می دهد. پلیس خیلی زود و زمانی که هنوز بدن پسرک گرم است، عامل مرگ را حادثه ای غیرعمد اعلام می کند. اما اسمیلا می داند که سقوط همسایه ی کم سن و سالش، تصادفی ساده نبوده است. او خیلی زود رد سرنخ هایی به آشکاری جای پایی در برف را می گیرد و اطلاعاتی از حادثه به دست می آورد. اسمیلا به خاطر پسرک و البته خودش، سفری نفس گیر به دنیایی از دروغ ، اطلاعات فاش شده و خشونت را آغاز می کند که درنهایت به برف و یخ ختم می شود؛ اسراری عجیب و باورنکردنی که زیر لایه ای از یخ پنهان شده اند. ”