نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب کاش کنارم بودی رمان پرفروش و معروف رنه کارلینو، داستان واقعی و تکان دهندهای است که نشان میدهد چگونه یک اتفاق ساده، بزرگترین عاشقانه را به وجود میآورد.
کاش کنارم بودی که جزو 10 رمان برتر گودریدز 2017 و بهترین رمان عاشقانهی آگوست 2016 محسوب میشود، روزگار زنی در دهه 30 زندگی «شارلوت» را روایت میکند که زندگیاش را با سرگردانی و بیهدفی گذرانده است. او حالا و در چنین موقعیتی در جستجوی جرقه و یا شاید الهامی است که به انگیزه و هدفی تازه دست یابد.
شارلوت روابط بد زیادی را تجربه نموده، شغلهای بدی داشته و حالا هم که در کافهای در لسآنجلس کار میکند، آن را دوست ندارد؛ از انعام مشتریها رضایت ندارد و از لباس کاری زشتش هم خیلی خوشش نمیآید. ملاقات غافلگیر کنندهی او با نقاشی مرموز، جوان و خوشتیپ به اسم «آدام»، اوضاعش را دگرگون میکند.
او ناگهان به شادی وصف ناپذیری دست مییابد و چنان غرق در این دیدار ناگهانی میشود که میفهمد تا مدتها نمیتواند از فکر آدام بیخیال شود. صبح روز بعد وقتی شارلوت با تعجب به آدام فکر میکند، با خود میگوید بخت بدی که همواره در مقابل مردان دیگر داشته، فقط به خاطر قضاوتهای منفی خودش بوده است. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب سین مثل سودابه نوشته کاوه میرعباسی یکی از رمانهای جذاب معاصر است. این کتاب روایتی جذاب است. کتاب سین مثل سودابه یک رمان پلیسی – کارآگاهی است که خواننده را با داستان جذاب خود همراه میکند.
در عینحال این کتاب نوعی بازخوانی مدرن شاهنامه است داستانی پلیسی و عاشقانه. کارآگاه فردوس قاسمی با رستم سیستانی یا همان رستم نکره آشنا میشود. رستم از او میخواهد تا عشق پانزده سالهاش «سین» را پیدا کند. سین کیست و کجاست؟ معمای کارآگاه شروع میشود و داستان شکل میگیرد. در این جست وجوی دویست و هفتاد صفحهای فردوس قاسمی هویت سین را کشف میکند. سین یعنی سودابه زن اغواگر و جذابی است که رستم و افراسیاب و کاووس را به عشق خود گرفتار کرده است و خود به عشق سیاوش گرفتار شده است.اما سودابه این اثر متفاوت است.
بخشی از کتاب سین مثل سودابه
دختری جوان با موهای بلند و مشکی، چشمان درشت سیاه مثل دو تکه زغال، نگاهی افسونکار، فریبنده، سکرآور، اغواگر، مغرور، مرموز، نامهربان، بیگانه با همدلی، لبهای برجسته و مرطوب، نویدبخش بوسههای مهلک، بینی باریک و کمی عقابی که زیباییاش را وحشی جلوه میدهد و جوانهای خیلی قدیم را یاد جینالولوبریجیدا میاندازد، موقعیکه هنوز دماغش را عمل نکرده بود، اندامی ظریف و کشیده و شکننده... ”