گیتی شهیدی

از این نویسنده بشنوید:
برگردان:
  • کتاب صوتی - قطار سرعت به سوی ثروت - ماه آوا
  • کتاب صوتی - کتاب جامع اسرار زبان بدن - ماه آوا
  • کتاب صوتی - افکارتان را تغییر دهید تا زندگی‌تان تغییر کند - ماه آوا
  • کتاب صوتی - حرف نزنید عمل کنید - ماه آوا
  • کتاب صوتی - تمرینات جادویی برای نتورکرها - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

من و استادمنویسنده: الیف شافاکRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ «من و استادم» رمانی از نویسنده ترک‌تبار فرانسوی، الیف شافاک (-1971) است. او در سال 2010 نشان شوالیه‌ی ادبیات و هنر کشور فرانسه را از آنِ خود کرد. آثار این نویسنده به سی زبان ترجمه شده و از طرف ناشران معروفی مثل ویکینگ، پنگوئن، ریزولی و ... به چاپ رسیده‌است. شافاک نویسنده‌ای است که به‌خاطر موقعیت شغلی خاص مادرش که دیپلمات بود، بخش بزرگی از زندگی‌اش را در شهرهای مختلف دنیا، از جمله مادرید، عمان، کُلن، بوستون، میشیگان، آریزونا، آنکارا و استانبول گذرانده‌است. به‌یقین توجه او به مردم و فرهنگ‌های مختلف، در اغلب آثارش آشکار است و رمان «من و استادم» نمونه‌ای از زندگی چندفرهنگی این نویسنده‌ی چیره‌دست است. نویسنده با بهره گرفتن از زبانی که ترکیبی از روایت و گفت‌وگوست، شخصیت‌های تاریخی را در کنار دو شخصیت خیالی این رمان، جهان (پسری از دیار هند) و فیلَش قرار می‌دهد. در جای‌جای رمان ردپای مردمانی از فرهنگ‌های مختلف دیده می‌شود، مردمی با مذاهب گوناگون که هرکدام به‌شکلی بی‌طرفانه در ماجراهای داستان نقش دارند. دغدغه‌ی الیف شافاک در این رمان، نه بازگویی تاریخ است، نه قهرمان‌سازی و نه دفاع از هویت یک قوم خاص. او سعی می‌کند حقیقت را بکاود. از نگاه او خرافه‌پرستی، تعصبات خشک مذهبی و هویت‌سازی‌های متعصبانه‌ی قومی، مخربِ تمدن بشری است. داستان در دوران سه پادشاه عثمانی، سلطان‌سلیمان، سلطان‌سلیم و سلطان‌مراد، اتفاق افتاده‌است. در این رمان، استانبول در مرکز توجه الیف شافاک قرار گرفته‌است؛ شهری جادویی که روی تپه‌ها بنا شده؛ شهری که جهان قهرمان اصلی داستان، با فیلَش به آن‌جا می‌رسد و بی‌خبر از ماجراها و سرنوشتی که زندگی‌اش را از این‌رو به آن‌رو خواهدکرد، به قصر سلطان‌سلیمان راه پیدا می‌کند و... از متن کتاب: شاید درون هر فردی، انسانی ناشناخته پنهان است که در پر تنش‌ترین و غیرمنتظره‌ترین لحظات، خودش را نشان می‌دهد. قلب انسان مثل اجرام آسمانی است که مُنجم تقی‌الدین آن‌ها را رصد می‌کرد. کسی نمی‌دانست در اعماق خود چه اسراری را جای داده‌است. تنها آسمان بالای سرمان اسرارانگیز نیست، در واقع تک‌تک انسان‌ها معمایی بزرگ هستند. ”

تلفن بی‌موقعنویسنده: ریموند کارورRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ ساعت سه بعد از نیمه شب زنگ تلفن در خانه میپیچد."جک "با فریاد همسرش از خواب می‌پرد و می‌رود گوشی را برمی‌دارد.آن سوی خط صدای زنی مست می‌آید که می‌خواهد با مردی به نام " باد" صحبت کند.جک با عصبانیت گوشی را می‌گذارد.این اتفاق یکی دوبار دیگر می‌افتد.جک و آیریس که حسابی بی‌خواب شده اند تا خود صبح توی تختخواب از چیزهایی حرف می‌زنند که تا بحال نگفته بودند و تازگی دارد.در حالی که صبح روز بعد کار و زندگی روزمره دوباره در انتظار آنان است. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools