نگاهی اجمالی به کتاب“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه میخواهند از حال بروم، مقابله میکنم. همهی عضلاتم انگار باهم از من میخواهند به مدرسه نروم. میخواهند بهجای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمیگشتم، مجبور بودم با آن آدمهای داخل نوارها روبهرو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک میشوم. جایی که تختهسنگ بزرگ و حکاکی شدهای با پیچکی که به دور پایهی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تختهسنگ عبور کردهام؛ اما هیچوقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یکبار، چون هیچوقت اینقدر دیر به مدرسه نمیآمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

هوونویسنده: ویلیام ترور
نگاهی اجمالی به کتاب“ ویلیام ترور از بزرگترین نویسندگان داستانهای کوتاه بلند و نمایشنامههای ایرلندی در قرن اخیر است. بسیاری نیز وی را بعنوان یکی از بزرگترین نویسندگان داستانهای کوتاه انگلیسی زبان میدانند.در داستانهای او هم فضای انگلیسی و هم فضای ایرلندی به خوبی ملموس است. در مجموعهای که پیش رو است تنهائی انسانها و ناتوانی آنها در مواجهه با این تنهائی و درک علت آن به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیدهشدهاست. تنهائی که غالبا درک آن برای دیگران سخت و یا غیرممکن است. ”