نگاهی اجمالی به کتاب“ تو می توانی زندگی ات را متحول کنی، و با آگاهی هر چه بیشتر زندگی آرمانی خود را خلق کنی. هر چیزی را که بخواه، منتظر تو است تا فقط آن را در خواست کنی. هر چیزی که تو بخواهی، آن هم تو را می خواهد. اما برای بدست آوردن آن باید اقدام کنی. کائنات موفقیت تو را میخواهند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ امبر در بیمارستان از خواب بیدار می شود. نمی تواند تکان بخورد. نمی تواندحرف بزند. نمی تواند چشم هایش را باز کند. او می تواند صدای هر کسی را در اطرافش بشنود؛ اما آنها از این موضوع کاملا بی خبرند. امبر به یاد نمی آورد که چه اتفاقی رخ داده؛ اما بر این شک است که این قضایا با شوهرش ارتباط دارد. با نوسانی که میان اتفاقات کنونی، وقایع یک هفته قبل از تصادف و خاطراتی مربوط به بیست سال پیش و دوران کودکی او صورت می گیرد. ”