نگاهی اجمالی به کتاب“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه میخواهند از حال بروم، مقابله میکنم. همهی عضلاتم انگار باهم از من میخواهند به مدرسه نروم. میخواهند بهجای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمیگشتم، مجبور بودم با آن آدمهای داخل نوارها روبهرو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک میشوم. جایی که تختهسنگ بزرگ و حکاکی شدهای با پیچکی که به دور پایهی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تختهسنگ عبور کردهام؛ اما هیچوقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یکبار، چون هیچوقت اینقدر دیر به مدرسه نمیآمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ «خیلی بیشتر از آنچه احتمالاً میدانید، تجربههایتان، دنیایتان و حتی خود شما را چیزهایی میسازند که به آنها توجه میکنید.» این جمله از وینفیرد گالاگر اولین سطر کتاب مقابل شماست. کتاب صوتی زیاد فکر نکنید با تمرکز بر جملهای که خواندید آداب مدیریت افکار را آموزش میدهد. شاید ایدهی ان بوگل را تکراری بدانید، اما این نویسندهی محبوب کاملاً بر مطالب این حوزه مسلط است و توانسته با ظرافتی تحسینبرانگیز، به شما بیاموزد که از افتادن در دام تکرار بپرهیزد.
تقریباً همهی ما تجربهی غرق شدن در چرخهای بیپایان افکار را داشتهایم. ممکن است در انتظار جواب یک آزمون انتخابهای دیگرمان را بررسی کنیم یا وقت تصمیمگیری درباره مسئلهای مهم، در مقابل پیامدهای احتمالی فلج شویم. بهازای تکتک ما روشهای گوناگونی برای از پا درآمدن در مقابل هجوم افکار وجود دارد، اما همهی ما در یک نکته مشترکیم: هیچکس نمیخواهد تمام ساعات روز را به فکر کردن بگذراند. موضوعی که ذهنمان را به خود مشغول کرده هر چقدر مهم باشد، در یک نقطه ناگزیریم به اسب چموش اندیشه لگام بزنیم و آن را متوقف کنیم. ”