شیر فروش

کتاب صوتی

کتاب صوتی شیر فروش

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
نویسنده آنا برنز
برگردان سونیا سینگ

نام اصلی: Milkman

ناشر: نشر مجید

سال چاپ: 1398

شابک:

دسته بندی: رمان

خلاصه:

رمان «شیر فروش» یکی از بدیع ترین رمان های حال حاضر جهان است که سبکی جدید و منحصر به فرد دارد. این رمان، درباره دختری هجده ساله است که درگیر مزاحمت های مردی پرنفوذ و قدرتمند به نام شیر فروش می شود. خانواده سختگیر و جامعه شایعه ساز، نه تنها به حمایت از او برنمی خیزند و مانع این مزاحمت ها نمی شوند، بلکه با دخالت های بیجا باعث دردسر بیشتر دختر هم می شوند.
این رمان که در ظاهر حول مشکلات عاشقانه و دوراهی های اخلاقی این دختر می چرخد، در بطن خویش به مشکلات سیاسی و ناهنجاری های اجتماعی جوامع بسته و محدود می پردازد.

بشنوید:

هنرمندان:
صدابردار میلاد رحیمی
صدابردار فروغ بهرامی
تهیه کننده راضیه هاشمی

مدت زمان اثر: 14 ساعت و 23 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی بخش D بخش D

فریدا مک فادن

کتاب صوتی دجله به حال تو ناله کند دجله به حال تو ناله کند

امیلی ین ملفتو

کتاب صوتی تدفین مادربزرگ تدفین مادربزرگ

گابریل گارسیا مارکز

کتاب صوتی گرگ بیابان گرگ بیابان

هرمان هسه

کتاب صوتی دزیره دزیره

آن ماری سلینکو

کتاب صوتی دختری از پرو دختری از پرو

ماریو بارگاس یوسا

تازه‌های ماه‌آوا

عین عاشقینویسنده: حسین وحدانیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ ما محتاج رعایتیم انگار، چه وقتی معشوقیم و کسی دوستمان می‌دارد، چه وقتی عاشقیم و کسی را دوست می‌داریم. ما، همین ما که می‌توانیم در این آشفته‌بازار فروش عشق‌‌های یک‌بارمصرف در رنگ‌ها و اندازه‌ها و مدل‌های گوناگون، با یک پیامک سر‌و‌ته یک رابطه را هم بیاوریم یا کهنه‌ای را نو کنیم، دلمان رعایت می‌خواهد؛ رعایت شدن، رعایت کردن. رعایت، همان چیزی است که ما توی زندگی‌هامان گمش کرده‌ایم. همان که گم‌شدنش گلدان‌هایمان، آدم‌هایمان، عشق‌هایمان را خشکانده‌است ”

کلاغی که با خدا حرف زدنویسنده: کریستوفر فاسترRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ شب به زودی سراسر جنگل را فرا گرفت. قورباغه‌های برکه آواز جمعی خود را شروع کردند. چند زاغچه مدت کوتاهی روی درخت مجاور با هم مشاجره کردند. جغدی در فاصله‌ای دوردست می‌خواند. از دور صدای گرگ می‌آمد. آخرین فکر سام، وقتی به خواب فرو می‌رفت، این بود که هنوز برای جوجه‌هایشان اسم انتخاب نکرده‌اند. با خود گفت: «باید فردا صبح در این باره صحبت کنیم.» پلک‌های سام به آرامی بسته شدند و او کلاغ‌وار تبسم کرد، همان لحظه اسمی از خاطرش گذاشت؛ اسمی برای آن جوجه‌ای که باعث افکار گوناگون، پیش‌بینی و هیجان او شده بود. جآشوا. او را جآشوا می‌خواندند، و این نام پدربزرگ سام و همسر اسمرالدا بود. جآشوا نام خوبی برای قهرمان بود، مگر نه؟ ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools