نگاهی اجمالی به کتاب“ دکتر لاسمن پس از سالها دوری از کشورش تصمیم میگیرد برای دیدار از دو خواهرش و تجدید خاطرات کودکی به شهر زادگاهش سفر کند.همانطور که شبانه در قطار نشسته و به سمت شهرش می رود یک نام دخترانه مدام در گوشش زنگ میزند:کلارا.همبازی دوران کودکیاش اکنون کجاست و چگونه زندگی میکند؟تب یافتن پاسخ این سوال او را آرام نمیگذارد تا اینکه به ملاقات کلارا میرود. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ بوبن در این کتابش مانند دیگر آثارش شعر و شعور را در هم میآمیزد،ما را به جشن ستارگان مهمان میکند،ناخدای کشتیمان می شود تا ما را از آبهای طوفانی عبور دهد و چمنزاری پیش چشممان میگستراند که در آن تنها صدای موسیقی نسیم شنیده میشود ... سرانجام دست ما را در دست زندگانی میگذارد.از آن نوع زندگانی که شایسته انسان شادکام است. ”