نگاهی اجمالی به کتاب“ یک سال پیش کرولاین جانسون تصمیم گرفت زندگی خود را به روشی دلخراش پایان دهد، خودکشیای تکاندهنده که در نظر گرفته شده بود موبهمو طبق خودکشی شوهرش در چند ماه پیش اجرا شود؛ و دخترشان، آنا، از آن زمان به بعد برای کنار آمدن با فقدانش، با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم کرده است. حالا که آنا کودکی از آن خود دارد، بیش از هر زمان برای مادرش دلتنگ است و مرگ والدینش را زیر سؤال میبرد؛ اما با جستوجو در گذشته آنها، آیندهی خود را در خطر قرار میدهد. گاهی، اوضاع با دروغ ماندن مسئلهای، بیخطرتر است... ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ از چه باید گفت؟ داستان مردی تشنه محبت که با زنی دلفریب ملاقات میکند و به او دل میبازد ایدهای آشنا در دنیای ادبیات داستانی است. تعداد نویسندگان بسیاری برای توصیف چنین دیداری دست به قلم شدهاند را بیاغراق نمیتوان شمرد اما وقتی فئودور داستایوفسکی -کسی که هیچ شخصیتی را به ما معرفی نمیکند مگر آنکه تحلیلی روانشناسانه و دقیق از او در اختیارمان بگذارد- تصمیم به تالیف داستانی عاشقانه میگیرد، باید انتظار چه چیزی را داشته باشیم؟ کتاب صوتی شبهای روشن چه حرفی برای گفتن دارد که بعد از تقریبا دویست سال هنوز شنیدنی است؟
راوی این داستان کوتاه مانند دیگر شخصیتهای مخلوق نویسنده فردی است حساس، درونگرا، خیالپرداز و منزوی. او که روزگارش بیهیچ دوست و آشنایی در سن پترزبورگ میگذرد در طلب عشقی ناب میسوزد، اما چه حیف که بهاندازهی تنهاییاش در ارتباط با دیگران هم خام است. همین نبود روابط اجتماعی راوی قصه را به سفرهایی پایانناپذیر در شهر سوق داده. مرد جوان در خیابانها قدم میزند در حالی که مکالمهی میان ساختمانها را تصور میکند. او به آدمها مینگرد و از خودش میپرسد این پیرزن کیست؟ آن مرد میانسال و جدی چه دلیلی برای آن همه عجله داشت؟ زوج خوشبختی که بر پل ملاقات کردم چطور با هم آشنا شدند؟ ”