نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب همسر دوست داشتنی من از پرفروشترینهای نیویورکتایمز و یواسای تودی بوده و نامزد جایزه ادگار بهعنوان بهترین رمان اول را با خود یدک میکشد. - پشت جلد کتاب همسر دوست داشتنی من: داستان عاشقانه ما بسیار ساده بهنظر میرسد. من با زنی بینظیر ملاقات کردم. ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم. بچهدار شدیم و به حومه شهر نقل مکان کردیم. شیرینترین رؤیاها و تاریکترین رازهایمان را باهم در میان گذاشتیم. و سپس… از هم خسته شدیم. ما مثل همه زوجهای معمولی دیگر هستیم. همسایه شما، والدینِ دوست فرزندتان و آشناهایی که دوست دارید آنها را به شام دعوت کنید. همه ما رازهایی داریم که باعث بقای ازدواجمان میشود. تنها تفاوت ما این است که رازمان با قتلی همراه است… - قسمتی از متن کتاب: او به این طرف و آنطرف میرود، کیفش را در یک سمت میاندازد و کفشهایش را هم در سمت دیگری از پا درمیآورد. دو لیوان پر از شراب را میبینم و او به سمت اتاقش راهنماییام میکند. بعد برمیگردد تا نگاهم کند و لبخند میزند. با گذشت زمان پترا به نظرم جذابتر می شود، حتی موهای ساده و صافش به نظرم درخشنده میآیند و برق میزنند. بله بهخاطر اثر نوشیدنی الکلیست که اینطور به نظر میرسد اما بهخاطر خوشحالی پترا هم هست که چنین حسی دارم. حس میکنم مدت هاست آنقدر خوشحال نبوده و نمیدانم به چه دلیل. همین که پترا جذاب است برایم کافیست. به سمتم میآید، بدنش گرم است، نفسش در شراب غوطهور میشود. لیوان شراب را از من میگیرد و روی میز کنار تخت میگذارد. تا وقتیکه در تاریکی هستیم و تنها نور صفحه موبایلم اتاق را روشن نگه داشته، نوشیدنم را ادامه میدهم. برای هم مرتب حرفهایمان را تایپ میکنیم، از حرفهایمان خندهمان میگیرد و میخواهیم بیشتر باهم آشنا شویم. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ قرار گرفتن در چه موقعیتی شما را وامیدارد تا رازهای کوچک و بزرگ خود را افشا کنید؟ اِما، شخصیت اصلی کتاب صوتی رازم را نگه دار نوشتهی سوفی کینسلا در لحظاتی بحرانی که در آستانهی مرگ قرار دارد، دست به چنین تصمیمی میزند. تصمیمی که عواقب پیچیدهای به همراه دارد و زندگیاش را دستخوش تغییر میکند.
دربارهی کتاب صوتی رازم را نگه دار
اِما در کتاب صوتی رازم را نگه دار، زنی جوان با قلبی بزرگ و روحیهای سرکوبناپذیر است که در شرکت پنتاکولا کار میکند و در پی آن است که جایگاه شغلی خود را ارتقاء دهد. او در ابتدای سفری کاری به گلاسکو، که بزنگاهی مهم در زندگی حرفهای او به حساب میآید، در موقعیتی بحرانی قرار میگیرد: هواپیمایی که قرار است با آن به مقصد برسد دچار سانحه میشود و در لحظاتی ملتهب، پرتنش و آغشته به بیم مرگ، اِما تصمیم میگیرد رازهای خود را برای مرد غریبهای که بهشکلی اتفاقی در هواپیما کنار او نشسته، برملا کند. ”