نگاهی اجمالی به کتاب“ انسان معمولا در درون خود به دنبال جواب این سوال است که چرا آن کار را کردم یا چرا آن کار را نکردم. مغز و فکر انسان چطور کار میکند که در بیشتر اوقات نمیتواند رفتار درست از خود نشان دهد و بعد با ندامت از خود سوال میکند چرا چنین شد و چنان نشد. این سوال باعث شد تا روانشناسان به کشف مفهوم مهمی در رشته روانپزشکی به نام « تحلیل رفتار متقابل» پی ببرند. این شاخه از روانشناسی چگونگی ارتباط و تعامل افراد را بررسی میکند. با استفاده از تکنیک تحلیل مقابل فرد احساسات و لایههای پنهانی که در تعاملات و رفتارهای خود داشته است را بهبود میبخشد و در تمام عرصههای زندگی آن را به کار خواهد برد. کتاب «من خوبم، تو خوبی» نوشتهی توماس هریس به ما کمک میکند تا در هر موقعیتی واکنشی درست و منطقی از خود نشان دهیم.
سوال اغلب افرادی که سراغ کتابهای روانشناسی و رواندرمانی میروند این است که این کتابها برای چه گروهی نوشته شدهاند و مخاطبان اصلی آنها چه کسانی هستند. شاید در نگاه اول به دلیل توضیحات کامل و موشکافانهی توماس هریس، که در این کتاب به شکلی عمیق و موثر موضوع تحلیل رفتار متقابل را بررسی میکند، روانکاوان و رواندرمانگرها و روانشناسان به عنوان مخاطبان اصلی این کتاب فرض شوند. اما موضوع تحلیل رفتارها، موضوعی نیست که تنها مختص به گروه افراد خاصی در جامعه باشد. این کتاب برای افرادی که همواره در زندگی خود با انسانها در ارتباط هستند مثل معلمان، مربیان، والدین و رواندرمانگرها بر اساس نوع ارتباطهایشان کاربرد متفاوتی دارد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ این کتاب پیشتر با نام «ماندن در وضعیت آخر» ترجمه و منتشر شدهاست. آیا زندگی شما پشت سر هم به چیزی دلتنگ کننده بدل میشود؟ آیا هفته شما به شکلی پیش میرود که با توصیف زیر سازگار است: "هر روز صبح از خواب بیدار شدن و احساس خوبی درباره آن داشتن و دریافت نوازشهای آشنایی که تازههای روز مانند قطرات آب به سر و روی تو میپاشد و همچنین آگاهی از این که حساب بانکی ات خالی نیست و این که سردرد نداری. روز اول، عالیست! روز دوم، بله این هم عالیست! روز سوم، خوب شکایتی ندارم. روز چهارم، حرفی برای گفتن ندارم. روز پنجم، خمیازه. خدا را شکر جمعه هم از راه رسید. شب روز پنجم، افراط در نوشیدن. روز ششم، هولناک است و سرم دارد میترکد. روز هفتم، استراحت و بازیابی سلامتی." آیا این همه آن چیزیست که هست، هفتهای اندکی مصیبت بار بعد از یک هفته دلتنگ کننده دیگر، روزنامه صبحی که دور انداخته شده، فنجان شخصی قهوه که دیگری آن را برداشته و استفاده میکند، ناخنی که ریشه کرده و اذیت میکند، گلگیر اتومبیل داغان شده و "اگر امشب باران بیاید افتضاح میشود". خوب که چی؟ با توجه به این واقعیت که زندگی ما چقدر کوتاه است، برخی از ترسهایمان به نظر بسیار احمقانه و سادهلوحانه میرسند. چرا باید تمام مدت نگران این باشیم که چه وقت میتوانیم بیشتر اوقات اعتماد به نفس داشته باشیم؟ ”