بهرام ابراهیمی

از این هنرمند بشنوید:
گوینده:
  • کتاب صوتی - برف‌های کیلیمانجارو - ماه آوا
  • کتاب صوتی - شکار گوسفند وحشی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ریشه‌های آسمان - ماه آوا
  • کتاب صوتی - مهمانی میلیون دلاری - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ژنرال در هزار توی خود - ماه آوا
  • کتاب صوتی - شهریار - ماه آوا
  • کتاب صوتی - بیشعور ضد‌گلوله - ماه آوا
  • کتاب صوتی - آخرین انار دنیا - ماه آوا
  • کتاب صوتی - سقوط - ماه آوا
  • کتاب صوتی - نمایش صوتی پَر - ماه آوا
  • کتاب صوتی - مزه‌شناس - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ثروتمندترین مرد بابل - ماه آوا
  • کتاب صوتی - کتاب اوهام - ماه آوا
  • کتاب صوتی - پادشاهی پیر در تبعید - ماه آوا
  • کتاب صوتی - کار کار انگلیسی‌هاست - ماه آوا
  • کتاب صوتی - زندانیان جغرافیا - ماه آوا
  • کتاب صوتی - استبداد - ماه آوا
  • کتاب صوتی - اعترافات رمان‌نویس جوان - ماه آوا
  • کتاب صوتی - گورستان پراگ - ماه آوا
  • کتاب صوتی - نمایش صوتی ربکا - ماه آوا
بازیگر:
  • کتاب صوتی - ماجرای عینک دور طلائی( مجموعه نمایشی شرلوک هلمز) - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ماجرای سه چهارم گمشده( مجموعه نمایشی شرلوک هلمز) - ماه آوا
  • کتاب صوتی - آرامش از نوعی دیگر - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ملکه‌های فرانسه - ماه آوا
  • کتاب صوتی - فریب‌خورده - ماه آوا
  • کتاب صوتی - برگشتی در کار نیست - ماه آوا
  • کتاب صوتی - چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟ - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

معمای کارائیبنویسنده: آگاتا کریستیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی با نام مستعار مری وستماکوت داستان‌های عاشقانه و رومانتیک نیز می‌نوشت. اما شهرت اصلی اش به خاطر 66 رمان جنایی اوست. داستان‌های آگاتا کریسیتی، به خصوص آن دسته که درباره ماجراهای کاراگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند. نه تنها لقب ملکه جنایت را برای او به ارمغان آوردند بلکه او را به عنوان یکی از مهم‌ترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستان‌های جنایی کوشیده‌اند نیز معرفی و مطرح کردند. - بخشی از کتاب: سرگرد مکث کرد و سپس عکس کوچکی را از لابلای محتویات کیفش بیرون کشید. به دقت به آن نگریست و گفت:«میل دارید عکس یک قاتل را ببینید؟» سرگرد داشت عکس را به دست خانم مارپل می‌داد که یکباره حرکت دستش متوقف شد. انگار خشکش زده بود. بیش از پیش به قورباغه‌ای چاق و چله شباهت پیدا کرده بود. به ظاهر سرگرد پال گریو از بالای شانه راست خانم مارپل شیئی یا شخصی را دیده و ماتش برده بود؛ دقیقا به همان جهتی نگاه می‌کرد که صدای نزدیک شدن قدم‌ها از آن سو به گوش می‌رسید. «این غیرممکن است. منظورم...» سرگرد با عجله همه چیز را در کیفش چپاند و آن را در جیبش گذاشت. ”

انگور فرنگینویسنده: آنتوان چخوفRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ چخوف نه با بیان صریح، بلکه به‌وسیله نمایش، ماجراها، ساختمان و موضوع داستان به خواننده می‌گوید: چه ترسی داری از این که آدم با شخصیتی باشی؟ چرا در برابر زیردستان مغرور و بی‌اعتنایی؟ آیا نیک‌بختی فقط در رتبه و سردوشی و جیب پر پول پنهان است؟ ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools