نگاهی اجمالی به کتاب“ واژه برند از اواسط قرن نوزدهم در عرصه بازاریابی استفاده شده است. زمانی که کارخانه داران برای ایجاد اعتماد بین مشتریان و جلب اعتماد آنها به اجناس غیربومی از یک مهر پررنگ که روی جعبههای چوبی زده میشد و در واقع لوگوی شرکت بود استفاده میکردند. امروز تعاریف زیادی از برند ارائه میشود. یکی از مطلوبترین آنها این تعریف است: برند، قولی است که باید به آن وفادار ماند. همانطور که اندی میلیگان، مشاور برجسته برند میگوید: «برند، نمادی است که تجربهای خاص را تضمین میکند.» اما برند شما چیست؟ جان پرکیس و دیوید رویستون لی معتقدند هر شخص دارای برندی مخصوص به خود است. در واقع برند شما چیزیست که مردم در نبودتان میگویند. وقتی کسی که خوب شما را میشناسد، از شما تعریف میکند، چه چیز میگوید؟ آن دو احتمالاً در مورد کاری که انجام میدهید، حرف میزنند. برای مثال میگویند، او به خوبی مشکلات را مدیریت میکند. ممکن است در مورد سوابق کاری و تحصیلی شما صحبت کنند. ظاهر فیزیکی شما را بگویند و یا به ورزش و سرگرمیتان اشاره کنند. اگر ارتباطی با فردی مشهور داشته باشید، حتما آن را هم ذکر میکنند. برند شخصی میتواند تاثیر زیادی بر روی زندگی اجتماعی و شغلی شما داشته باشد. اما چگونه میتوانید تبدیل به برندی شوید که پاسخ مناسبی برای پیشرفت در زندگی باشد؟ کتاب «خودتان را برند کنید» در 23 فصل به این سوال شما از جنبههای مختلف پاسخ میدهد. در جایی از این کتاب، درباره تاثیر و مهم بودن برند شخصی افراد، به این مفهوم اشاره میشود که «شاید در حال حاضر پنج نفر اغلب به شما فکر کنند و از شما بخواهند که با آنها همکاری کنید. اگر این پنج نفر به پنجاه یا پانصد نفر برسد، چه میشود؟ اگر پنجاه یا پانصد شخص حقیقی یا حقوقی به شما بیندیشند، شما چقدر معروفتر و پولدارتر میشوید؟ هر چه تعداد افرادی که به شما فکر میکنند، بیشتر باشد، رسایی شما نیز بالاتر میرود.» و در واقع هدف این کتاب نیز کمک به شما برای عملی کردن این مفهوم در زندگی شماست. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در جامعه امروز، همه وسواس زیادی برای انجام کارهای بیشتر دارند. مشغله داشتن تبدیل به نشان افتخار شده است. میخواهیم به اطرافیانمان نشان دهیم که چقدر بهرهور و مولّد هستیم. میخواهیم همسایههایمان ببینند که ما چقدر پرکارتر از بقیه هستیم.
با این حال بسیاری از ما درک درستی از بهرهوری نداریم. در حالی که ممکن است در ظاهر پُرمشغله باشیم، اغلب دستاوردهای بسیار کمی داریم. افزودن کارهای بیشتر به فهرست کارهای بیپایان ما، لزوماً ما را بهرهورتر نمیکند.
امروزه دوران کارهای یدی و سنگین به پایان رسیده است. در عصر تکنولوژی همه چیز رو به هوشمندسازی و آسانترین راه است. در این میان کسانی که بخواهند از روشهای سنتی تبعیت کنند، از قافله پیشرفت عقب میمانند. کتاب طرز فکر استراتژیک راهنمای مناسبی برای دستیابی به کوتاهترین راه برای موفقیت است. راهی که در نتیجه یک زمانبندی مناسب، مدیریت انرژی و برنامهریزی، شما را به مقصد میرساند. ”