نگاهی اجمالی به کتاب“ آیا از افسردگی روزافزون در رنج و عذاب بهسر میبرید؟ ادوارد بالمور کتاب صوتی ذهن ملتهب را برای شما نوشته است. او در این اثر که در زمرهی ده کتاب پرفروش ساندی تایمز لندن به شمار میرود، روشی بدیع و نو را برای مقابله با افسردگی در اختیار شما قرار میدهد.
در سراسر جهان، افراد بسیاری با پدیدهی افسردگی بهعنوان معضلی بغرنج و پیچیده دستوپنجه نرم میکنند. با وجود این که روزبهروز موارد ابتلا به این عارضه در حال افزایشی معنادار و قابلتوجه است، درمان آن در سه دههی اخیر تغییر چندانی نکرده است. بااینحال، ادوارد بالمور در کتاب صوتی ذهن ملتهب میکوشد رویکردی رادیکال و افقی تازه پیرامون درمان این مسئلهی جهانشمول در اختیار مخاطبان خود بگذارد.
ادوارد بولمور، استاد روانپزشکی دانشگاه کمبریج در این کتاب تأملبرانگیز، پیشرفت علمی جدیدی را درمورد ارتباط بین افسردگی و التهاب بدن و مغز آشکار میکند. او توضیح میدهد که اختلالات روانی میتوانند در سیستم ایمنی بدن ریشه داشته باشند. او از رهگذر این ایده، انقلابی قریبالوقوع را در جهان روانپزشکی متصور است که مبتلایان به افسردگی میتوانند با کمک آن چرخههای معیوب استرس، التهاب و افسردگی خود را از بین ببرند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ این کتاب پیشتر با نام «ماندن در وضعیت آخر» ترجمه و منتشر شدهاست. آیا زندگی شما پشت سر هم به چیزی دلتنگ کننده بدل میشود؟ آیا هفته شما به شکلی پیش میرود که با توصیف زیر سازگار است: "هر روز صبح از خواب بیدار شدن و احساس خوبی درباره آن داشتن و دریافت نوازشهای آشنایی که تازههای روز مانند قطرات آب به سر و روی تو میپاشد و همچنین آگاهی از این که حساب بانکی ات خالی نیست و این که سردرد نداری. روز اول، عالیست! روز دوم، بله این هم عالیست! روز سوم، خوب شکایتی ندارم. روز چهارم، حرفی برای گفتن ندارم. روز پنجم، خمیازه. خدا را شکر جمعه هم از راه رسید. شب روز پنجم، افراط در نوشیدن. روز ششم، هولناک است و سرم دارد میترکد. روز هفتم، استراحت و بازیابی سلامتی." آیا این همه آن چیزیست که هست، هفتهای اندکی مصیبت بار بعد از یک هفته دلتنگ کننده دیگر، روزنامه صبحی که دور انداخته شده، فنجان شخصی قهوه که دیگری آن را برداشته و استفاده میکند، ناخنی که ریشه کرده و اذیت میکند، گلگیر اتومبیل داغان شده و "اگر امشب باران بیاید افتضاح میشود". خوب که چی؟ با توجه به این واقعیت که زندگی ما چقدر کوتاه است، برخی از ترسهایمان به نظر بسیار احمقانه و سادهلوحانه میرسند. چرا باید تمام مدت نگران این باشیم که چه وقت میتوانیم بیشتر اوقات اعتماد به نفس داشته باشیم؟ ”