نگاهی اجمالی به کتاب“ مارکز در این رمان آخرین ماههای زندگی سیمون بولیوار ، فرمانده آزادیخواه آمریکای جنوبی را روایت میکند.هزار تویی که نماد دشواریها و موانع پیشروی این رهبر جنبشهای استقلال طلبانه در آمریکای جنوبی است.مارکز صرفا روایت تاریخ نمیکند و دوگانه عشق و تقدیر نقش اساسی در این رمان جذاب ایفا میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در این داستان جذاب و منسجم که یادآور رمانهای آگاتا کریستی است، لوبلکلاک، خبرنگار نویسنده مجله سفر، ماموریتی کمنظیر نصیبش میشود: مسافرتی یکهفتهای با کشتی تفریحی لوکسی که تنها چند کابین دارد. آسمان صاف است، آب آرام و میهمانان خاص و خوشپوش کشتی سرمست از آغاز سفرشان با آن کشتی اختصاصی در دریای دل انگیز شمال.اما روزهای هفته که میگذرد، بادهای سردی عرشه کشتی را شلاق میزنند، آسمان خاکستری میشود و لو چیزی میبیند که آن را فقط میتوان کابوسی عجیب تلقی کرد ... ”