مارتا کیست؟

کتاب صوتی

کتاب صوتی مارتا کیست؟

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

از مجموعه داستان‌های آلمانی

نام اصلی: Wer ist Martha?

ناشر: نشر ققنوس

سال چاپ: 1397

شابک:

978-622-99893-8-8

دسته بندی: رمان/ اجتماعی

خلاصه:

مارتا کیست؟ دومین رمان ماریانا گاپوننکو، شاعر و نویسنده اوکراینی است. این رمان در سال 2012 منتشر شد که با استقبال بسیار زیادی مواجه شد. نویسنده برای خلق این اثر دو جایزه ادبی معتبر آدِلبرت فون شامیسو و آلفا را از آن خود کرد. این اثر حتی در سال 2016 هم در فهرست کتاب‌های پرفروش سال قرار گرفت.

این رمان داستان پرنده‌شناسی نودوششساله است که خبر مرگ قریب‌الوقوعش را دریافت می‌کند و تصمیم می‌گیرد آخرین روزهای عمرش را در یکی از مجلل‌ترین هتل‌های دنیا سپری کند.

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:



سرد است عشق. عشق سرد است. ولی در قبر می‌سوزیم، ذوب و به طلا تبدیل می‌شویم... لوادسکی منتظر جاری شدن اشک‌هایش شد. ولی اشکی نیامد. با وجود این، صورتش را پاک کرد. چه چندش‌آور!

همین چند لحظه قبل تلفن را بهت‌زده قطع کرده بود. اگر آنچه از صدای نفس کشیدن پزشک خانوادگی‌اش احساس می‌شد بی‌قراری نبود، پس چه بود؟

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس سروش اعتصامی
انتخاب موسیقی سروش اعتصامی
تهیه کننده راضیه هاشمی

تاریخ تولید اثر: آذرماه 98

مدت زمان اثر: 9 ساعت و 30 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی بخش D بخش D

فریدا مک فادن

کتاب صوتی دجله به حال تو ناله کند دجله به حال تو ناله کند

امیلی ین ملفتو

کتاب صوتی وضع بشر وضع بشر

هانا آرنت

کتاب صوتی تدفین مادربزرگ تدفین مادربزرگ

گابریل گارسیا مارکز

کتاب صوتی گرگ بیابان گرگ بیابان

هرمان هسه

کتاب صوتی دزیره دزیره

آن ماری سلینکو

تازه‌های ماه‌آوا

زنی در قاب آیینهنویسنده: ویرجینیا وولفRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ مجموعه حاضر شامل چهار داستان بوده و بیانگر دلبستگی و اعتقاد وولف به ضمیر ناخودآگاه و یا به تعبیری جریان سیال ذهن است.تخیل در این داستان حضوری پررنگ دارد ، تخیلی که به وضوح برای وولف نقش اساسی داشته است. ”

سیزده دلیل براینویسنده: جی اشرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه می‌خواهند از حال بروم، مقابله می‌کنم. همه‌ی عضلاتم انگار باهم از من می‌خواهند به مدرسه نروم. می‌خواهند به‌جای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمی‌گشتم، مجبور بودم با آن آدم‌های داخل نوارها روبه‌رو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک می‌شوم. جایی که تخته‌سنگ بزرگ و حکاکی شده‌ای با پیچکی که به دور پایه‌ی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تخته‌سنگ عبور کرده‌ام؛ اما هیچ‌وقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یک‌بار، چون هیچ‌وقت این‌قدر دیر به مدرسه نمی‌آمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools