نگاهی اجمالی به کتاب“ در جامعه امروز، همه وسواس زیادی برای انجام کارهای بیشتر دارند. مشغله داشتن تبدیل به نشان افتخار شده است. میخواهیم به اطرافیانمان نشان دهیم که چقدر بهرهور و مولّد هستیم. میخواهیم همسایههایمان ببینند که ما چقدر پرکارتر از بقیه هستیم.
با این حال بسیاری از ما درک درستی از بهرهوری نداریم. در حالی که ممکن است در ظاهر پُرمشغله باشیم، اغلب دستاوردهای بسیار کمی داریم. افزودن کارهای بیشتر به فهرست کارهای بیپایان ما، لزوماً ما را بهرهورتر نمیکند.
امروزه دوران کارهای یدی و سنگین به پایان رسیده است. در عصر تکنولوژی همه چیز رو به هوشمندسازی و آسانترین راه است. در این میان کسانی که بخواهند از روشهای سنتی تبعیت کنند، از قافله پیشرفت عقب میمانند. کتاب طرز فکر استراتژیک راهنمای مناسبی برای دستیابی به کوتاهترین راه برای موفقیت است. راهی که در نتیجه یک زمانبندی مناسب، مدیریت انرژی و برنامهریزی، شما را به مقصد میرساند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب بادبادک باز روایتی از دسامبر 2001 تا مارس 2001 را به مخاطب نشان میدهد. در تمام قسمت های کتاب با روایتی صمیمی و دوستانه مواجه خواهیم بود و مخاطب به سرعت میتوان با برخی قسمت های کتاب همزاد پنداری کند. در ابتدای داستان، امیر شخصیت اصلی داستان که از یک خانواده مرفه و پولدار است از خاطرات 12 سالگیاش میگوید و صحبت کردن او در مورد گذشته ای که راه خود را با چنگ و دندان باز میکند مخاطب را برای شنیدن داستانی که شاید به همین سادگی نتوان از آن عبور کرد آماده میکند.
این داستان چهره غمگین کشور افغانستان را در زمان سقوطش نشان میدهد. زمانی که سیاست افعانستان با تحولات عجیبی رو به رو میشود و زندگی مردم را به طور کل تغییر میدهد. داستان در عین حال که چهره مردم را در این تغییرات سیاسی نشان می دهد بیشتر متمرکز بر زندگی دو دوست به نامهای امیر و حسن است که در عین حال که با هم بزرگ شده اند و حتی از یک پستان شیر خورده اند تفاوت های چشمگیری در سبک زندگی دارند. امیر از خانواده ای ارباب زاده و پولدار و حسن از خانواده ای رنج کشیده و کم توان به عنوان خدمتکار در خانه امیر و خانوادهاش مشغول است. حکایت دوستی حسن و امیر به خوبی می تواند اختلاف طبقاتی در افغانستان را برای مخاطب به تصویر بکشد، اما این تمام داستان نیست؛ چرا که هدف این رمان 400 صفحهای تنها به این دوستی خلاصه نمیشود. ”