نگاهی اجمالی به کتاب“ روایت زندگی پرماجرای سگی که خون گرگی در وجودش دارد و همین خوی گرگی او باعث میشود که دائما توسط همنوعان رقیبش به مبارزهای بی رحمانه خوانده شود. مهندس جوانی به نام "وایدن اسکات" او را از چنگ دشمنانش نجات میدهد و از آن پس سپید دندان حکم همراهی جدانشدنی و با وفا را برایش پیدا میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ دکتر لاسمن پس از سالها دوری از کشورش تصمیم میگیرد برای دیدار از دو خواهرش و تجدید خاطرات کودکی به شهر زادگاهش سفر کند.همانطور که شبانه در قطار نشسته و به سمت شهرش می رود یک نام دخترانه مدام در گوشش زنگ میزند:کلارا.همبازی دوران کودکیاش اکنون کجاست و چگونه زندگی میکند؟تب یافتن پاسخ این سوال او را آرام نمیگذارد تا اینکه به ملاقات کلارا میرود. ”