نگاهی اجمالی به کتاب“ النا گیلبرت یکی از سه شخصیت اصلی رمان بیداری ، اولین رمان مجموعهی خاطرات خونآشام است. او سال آخر دبیرستان خود را میگذارند و با همکلاسیاش کارولین بر سر رسیدن به جایگاه محبوبترین دختر مدرسه رقابت میکند. اما ورود یک پسر خارجی مرموز بهنام استفن به مدرسه، هدف گیلبرت را تغییر میدهد. او حالا میخواهد قلب استفن را از آن خود کند. گیلبرت عادت دارد هر چیزی را که میخواهد به دست آورد؛ خواه آن یک چیز یک وسیلهی شخصی باشد و خواه قلب یکی از پسران مدرسه. اما استفن در برابر تلاشهای گیلبرت مقاوت میکند. اتفاقی که تا کنون سابقه نداشته است. تا پیش از این همه میخواستند با النا گیلبرت باشند. کافی بود او یک چراغ سبز به پسرها نشان بدهد تا آنها زندگیشان را وقف او کنند. اما حالا برای اولین بار است که پسری در برابر او مقاومت میکند. و این موضوع گیلبرت را تا سرحد جنون آشفته کرده است. زیرا نمیتواند بفهمد که چرا استفن او را پس میزند. استفن اهل ایتالیاست؛ اما نه مثل هر ایتالیایی دیگری. او اهل ایتالیای قرن چهاردهم میلادی است! با نگاهی به عنوان کتاب، میتوانید حدس بزنید که داستان از چه قرار است: بله، استفن یک خونآشام است. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ یک سال پیش کرولاین جانسون تصمیم گرفت زندگی خود را به روشی دلخراش پایان دهد، خودکشیای تکاندهنده که در نظر گرفته شده بود موبهمو طبق خودکشی شوهرش در چند ماه پیش اجرا شود؛ و دخترشان، آنا، از آن زمان به بعد برای کنار آمدن با فقدانش، با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم کرده است. حالا که آنا کودکی از آن خود دارد، بیش از هر زمان برای مادرش دلتنگ است و مرگ والدینش را زیر سؤال میبرد؛ اما با جستوجو در گذشته آنها، آیندهی خود را در خطر قرار میدهد. گاهی، اوضاع با دروغ ماندن مسئلهای، بیخطرتر است... ”