جاناتان سویفت

از این نویسنده بشنوید:
نویسنده:
  • کتاب صوتی - سفرهای‌گالیور - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

موفقیت نامحدود در 20 روزنویسنده: آنتونی رابینزRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ گاهی آدم‌ها دنبال روش می‌گردند، شاید خودشان هم ندانند اما چون خود را گم می‌پندارند، اغلب شکست خورده‌ترین افراد دنیا می‌شوند. کتابی که به شما معرفی خواهیم کرد نوشته‌ی فرد پولدار و موفقی است که اگر صادقانه بگوییم بخش اعظمی از زندگی‌اش آرزوی ماست. نویسنده‌ی این کتاب، آنتونی رابینز یک جمله‌ی بی‌نظیر در این کتاب دارد: «افراد موفق اغلب شکست خورده‌ترین مردم دنیا هستند.» بله... فکر کنم این جمله با احساس شما تشابه زیادی دارد. و این پاسخ تکراری که «تو چی می‌دونی تو زندگی من چه خبره!» اما چرا شکست خورده‌هایی که رابینز می‌گوید، تعریفی از افراد موفق است و شکست خورده‌هایی که می‌پنداریم و می‌بینیم، بدبخت‌هایی که هی بدشانسی می‌آورند؟ خواندن کتاب «موفقیت نامحدود در 20 روز» و استفاده از الگوهای آن به این معنی نیست که دیگر شکست نخواهید خورد. بلکه دقیقا به این مفهوم است که شما با امتحان روش‌های جدید برای پیدا کردن راه و مسیر موفقیت، بسیار بیش از پیش شکست خواهید خورد. چرا که افراد موفق وقتی متوجه می‌شوند آنچه انجام می‌دهند، فایده و سود لازم را ندارد، فورا راه حل بهتر و اصلاح‌شده‌تری را امتحان می‌کنند. حتی بدون اینکه به راه قبلی احساس پایبندی داشته باشند یا تغییر مسیر را مساوی با شکست بدانند. برای افراد موفق زندگی درست شبیه چیدن و قرار دادن تکه‌های پازل در کنار هم است. آن قدر این کار را تکرار خواهند کرد تا نقش مورد علاقه‌شان را پیدا کنند. در بن بست گیر نکنید! این پیام رابینز است. اگر رابطه عاطفی، شغل فعلی، خانواده یا هر چیزی که فکر می‌کنید شما را به هدف نمی‌رساند، به بن بست رسیده، توانایی تغییرش را داشته باشید. ”

سیزده دلیل براینویسنده: جی اشرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه می‌خواهند از حال بروم، مقابله می‌کنم. همه‌ی عضلاتم انگار باهم از من می‌خواهند به مدرسه نروم. می‌خواهند به‌جای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمی‌گشتم، مجبور بودم با آن آدم‌های داخل نوارها روبه‌رو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک می‌شوم. جایی که تخته‌سنگ بزرگ و حکاکی شده‌ای با پیچکی که به دور پایه‌ی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تخته‌سنگ عبور کرده‌ام؛ اما هیچ‌وقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یک‌بار، چون هیچ‌وقت این‌قدر دیر به مدرسه نمی‌آمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools