خشایار دیهیمی

از این نویسنده بشنوید:
برگردان:
  • کتاب صوتی - کالسکه - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

خاطرات پس از مرگ براس کوباسنویسنده: ماشادو دآسیسRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ معرفی کتاب خاطرات پس از مرگ براس کوباس ژواکیم ماریا ماشادو د آسیس (1908- 1839)، نویسنده برجسته برزیلی است. «خاطرات پس از مرگ براس کوباس» این‌گونه آغاز می‌شود: «من نویسنده‌ای فقید هستم اما نه به معنای آدمی که چیزی نوشته و حالا مرده بلکه به معنای آدمی که مرده و حالا دارد می‌نویسد». د آسیس، در ابتدا تصمیم می‌گیرد براس کوباس ماجرای خود را از مرگ خویش آغاز کند و از آخر به اول روایت کند. ماشادو د آسیس با این تمهید هشیارانه و بی‌مانند راوی این زندگی‌نامه را آزاد می‌گذارد تا فارغ از دغدغه‌های آدمی زنده، زندگی خود را روایت کند و روایت این زندگی فرصتی می‌شود تا نویسنده تیزبین و متفکر با زبانی آمیخته به طنزی شکاکانه زیر و بم وجود آدمی، عواطف و هیجانات، بلندپروازی‌ها و شکست‌ها و پیروزی‌های او را از کودکی تا دم مرگ پیش روی ما بگذارد و پرسش‌هایی ناگزیر را در ذهن‌مان بیدار کند. د آسیس با گذشتن از رومانتیسم و ناتورالیسم، راهی خاص برگزید و این راهی ا‌ست که در ادبیات جهان به نام خود او شناخته شده؛ هرچند تاثیر نویسندگانی چون لارنس استرن و زاویر دْ مستر بر آن انکارناپذیر است. برخی منتقدان سبک او را رئالیسم روانکاوانه نام نهاده‌اند. داستان‌های ماشادو روایتی است طنزآمیز، آکنده از تمسخر، شکاکانه و در عین حال با این تعمد که ماهیت داستانی روایت را به خواننده گوشزد کند. دنیای ماشادو سرشار از ابهام و عدم قطعیت است. در «خاطرات پس از مرگ براس کوباس»، راوی مرده ‌است و فارغ از داوری زندگان و از جایگاهی فراتر از ایشان زندگی خود را روایت می‌کند. ”

برگشتی در کار نیستنویسنده: اریک بردولRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ خانواده فارستر پسر بزرگشان را در جنگ از دست داده‌اند و به همین مناسبت "آن فارستر" ( مادر خانواده) هر سال در روز تولد پسرش شمعی پای قاب عکس او روشن می‌کند تا خاطره اش را زنده نگه دارد. جودیت و جرالد دو فرزند دیگر این خانواده هستند که خاطره چندانی از برادر از دست رفته شان ندارند. در یک غروب تابستانی که جودیت و جرالد از بازی تنیس برگشته‌اند با مرد غریبه نابینایی در خانه‌شان مواجه می‌شوند که به دلیل صدمات جنگ حافظه اش را از دست داده و سال ها در آسایشگاه بستری بوده است. در حالی که جرالد قصد دارد غریبه را از خانه بیرون کند، جودیت طی گفتگوی کوتاهی با غریبه احساس خوشایندی نسبت به او پیدا می‌کند. به خصوص که غریبه شباهت‌هایی با قاب عکس روی طاقچه نیز دارد. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools