نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان تخم شر داستان عاشقیِ دو نسل از مردمان این سرزمین است، نسلی که در بزرگداشت عشق استخوان و جان و عمر میسوزاند، و نسلی که عشق و خود را تباه و ویران میکند. داستان از سالهای آغازین دهه هفتاد شروع میشود و در سالهای آغازین دهه هشتاد به پایان میرسد، اما در این میانه مدام گذشته تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نسلهای پیشین با امیدها، عشقها، پنهانکاریها و گناهانشان فراخوانده میشوند تا نسل تازه بهتر فهم شود. آنچه رمان در پی آن است برکشیدن معنایی برای زندگی آدمیان هبوطکرده در عشق و زندگی است. یکی عشق را پیام رهایی و رستگاری میداند و آن را میستاید، و دیگری آن را نشانهای شیطانی و فریبآمیز برای ماندن در برهوت بیمعنایی میداند. آنکه او را میستاید با آنکه آن را مسکوت میکند به گفتگو نمینشیند. یکی در غار تنهایی و انزوای ناشی از عشق میمیرد و دیگری در مبارزه با لشکر ناپیدای بیمعنای نومیدی و فریب عشق جان میدهد. راستی کدامیک از آنان بر حق است؟ آیا اصلاً عشق را با حق رابطه و نسبتی است؟ آیا این مفهوم ازلی در دورانهای مختلفِ زیست آدمی به هیبت زمانه درمیآید و خرق? روایتهای مسلط روزگار را به تن میکند و میشود آنچه آدمیان از آن میخواهند، یا همواره در کسوت باشکوه بیمانندش بر همگان رخ مینماید؟ رمان تخم شر به این پرسشها میپردازد و از همه مهمتر نسبت میان عشق و شر و البته خیر را واکاوی میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ «هری مورگان» پیرمرد سادهدلی است که سالها ناخدا بوده و به ماهیگیری میپرداخته اما پس از برخورد با یک گردشگر ثروتمند زندگیاش زیرورو میشود. داستان از این قرار است که هری قایق خود را به مدت سه هفته در اختیار گردشگر میگذارد تا او نیز پس از استفاده از قایق مبلغی را بهعنوان کرایه به هری بپردازد اما برخلاف انتظار، گردشگر پولی به او پرداخت نمیکند و اعتراض هری هم بینتیجه میماند. این ناخدای کهنهکار که به هر قیمتی شده باید از پس مخارج زندگی بربیاید، تصمیم میگیرد به کارهای غیرقانونی مانند قاچاق انسان، الکل و یا فراری دادن مارکسیستها روی بیاورد. اینجاست که مخاطب از خود میپرسد: آیا انسانیت برای همیشه در مقابل نیازهای مادی رنگ باخته یا هری بار دیگر ارزش انسان بودن را در قبال پول و ثروت ثابت خواهد کرد؟
کتاب صوتی داشتن و نداشتن نخستین رمانی نیست که ارنست همینگوی، نویسندهی برندهی جایزهی نوبل، در آن از ارزشهای انسانی برایتان میگوید. این نویسنده گاه در رمانی مانند «پیرمرد و دریا» زبان به ستایش ارادهی پایانناپذیر آدمی میگشاید و گاهی هم در داستانی مانند کتاب پیشرو، مرثیهای برای ارزشهای ازدسترفته میخواند. ”