سام گیس زندی

از این نویسنده بشنوید:
برگردان:
  • کتاب صوتی - خانم اسمیلا و حس برف - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

منظومه پیامبر نامبعوثنویسنده: علی اتحادRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ «منظومه‌ی پیامبر نامبعوث» همان‌طور که از نام‌اش بر می‌آید روایتی بلند و شاعرانه است. برای من نوشتن این روایت همچون آبتنی کردن در حوض خاطرات بود. این خاطرات گاهی راه به ادبیات می‌برد و گاه به اسطوره و گاه به روایات تاریخی و گاه به روایات زیست فردی‌ام. خیال می‌کنم که زیست یک یک ما چیزی از این دست است. ما خاطرات قرن‌ها را در خود انبار کرده‌ایم. ما صندوق‌های مملو از خاطراتی هستیم که آن‌ها را یا خود تجربه کرده‌ایم یا پدرمان یا مادرمان یا مادر بزرگ‌ها و پدر بزرگ‌هامان و این همه با آن چه خوانده‌ایم و شنیده‌ایم در آمیخته است تا صندوق را لبالب کند. همه‌ی ما گاهی در خلوت‌مان زیست‌مان را با سرشکستگی شخصیت‌های غم‌نامه‌ها پیوند زده‌ایم. همه‌ی ما گاهی در خلوت‌مان خود را در لباس یک قهرمان دیده‌ایم. همه‌ی ما گاهی در خلوت‌مان احساس کرده‌ایم که خوشبخت‌ترین مردمان روی زمین‌ا‌یم. همه‌ی ما در خلوت‌مان احساس کرده‌ایم که ناگهان دیگر ذره‌ای ایمان برای‌مان نمانده است. همه‌ی ما لحظاتی در زندگی‌مان داشته‌ایم که خیال کرده‌ایم کسی در گوش‌مان چیزی نجوا می‌کند و ایمان از دست‌رفته‌مان را دوباره و به ناگهان باز یافته‌ایم. همه‌ی ما تلخی بی‌مانند تنهایی را زیر دندان مزه کرده‌ایم و همه‌مان در بزنگاهی با خود خیال کرده‌ایم که چشمان کسی بر ماست و تا زمانی که چشم‌های او ما را تماشا می‌کنند به ما گزندی نخواهد رسید. این‌ها، یک به یک این‌ها، برای من معنای انسانیت است. ما فرزندان شوربختی و شادی، فرزندان صبر و بی‌قراری، فرزندان توامان تنگدستی و ثروت‌ایم. «منظومه‌ی پیامبر نامبعوث» تک‌گویی بلندیست که به همین‌ها می‌پردازد و الگوی متنی کار هم زیر تاثیر متون کهن و چکامه‌های آیینی است. جهان متنی مورد ستایش من؛ در ادبیات قرون پیش جای گرفته است و این دلبستگی گاه آن چنان کرانه‌هاش را گسترش می‌دهد که به خواب‌هام سرریز می‌کند. بسیاری از این رویاهای روز و رویاهای شب درون متن «منظومه‌ی‌ پیامبر نامبعوث» جای گرفته‌اند. ”

خاطره‌های پراکندهنویسنده: گلی ترقیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب خاطره‌های پراکنده نوشته‌ی گلی ترقی است. او در این کتاب، هشت داستان کوتاه را کنار هم قرار داده که عنوان داستان‌ها از این قرار است: «اتوبوس شمیران»، «دوست کوچک»، «خانه‌ی مادربزرگ»، «پدر»، «خدمتکار»، «مادام گُرگِه»، «خانه‌ای در آسمان» و «عادت‌های غریب آقای الف در غربت». با توجه به‌عنوان کتاب، شاید نویسنده در نگارش این داستان‌ها از خاطرات کودکی‌اش متأثر باشد و شاید اصلاً بخشی از خاطراتش را عیناً در این کتاب نقل کرده باشد. در داستان «دوست کوچک» قصه‌ی دو دختربچه را می‌خوانیم که با هم پیمان خواهری بسته‌اند؛ اما پیدا شدن سر و کله‌ی یک دوست سوم همه‌چیز را به هم می‌ریزد. در بخشی از این داستان آمده است: «تابستان هزار و نهصد و هشتاد و چهار؛ ساحل مدیترانه پوشیده از آدم است. جا برای تکان خوردن نیست. به خاطر بچه‌ها تن به این سفر داده‌ام و از آمدن پشیمانم. دریای فیروزه‌ای کثیف و خاکستری است و هوا، مرطوب و داغ، روی تن سنگینی می‌کند. کتابم را می‌بندم و به مردمی که دور و برم هستند نگاه می‌کنم و نگاهم بی‌تفاوت از روی بدن‌ها می‌گذرد، دور می‌زند، برمی‌گردد و روی صورتی نیمه‌آشنا می‌ماند. نزدیک به من، زنی تنها، که سن و سال مرا دارد، روی ماسه‌ها دراز کشیده است و حسی غریب بِهِم می‌گوید که من این زن را می‌شناسم. فکرهایم درهم می‌شود و ته سرم، خاطره‌هایی مغشوش، مثل کرم‌های شبتاب، برق برق می‌زنند. رویم را برمی‌گردانم اما حواسم پیش اوست. ناراحتم و دلم می‌خواهد جایم را عوض کنم. بچه‌ها را صدا می‌زنم. عینک آفتابیش را برمی‌دارد و توی کیفش دنبال چیزی می‌گردد. سرش را بالا می‌گیرد. می‌نشیند. رویش را می‌چرخاند و یک آن، به من خیره می‌شود؛ از چشم‌هایش است که او را می‌شناسم؛ از آن دو تا دایره‌ی درشت آبی که هنوز هم مثل روزهای کودکی ته دلم را می‌لرزاند.» ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools