نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان صوتی دجله به حال تو ناله کند نوشته امیلی ین بلفتو راوی تراژدی زنکشی در خاورمیانه و مخصوصاً عراق است. در کشوری جنگزده، اشغالشده، درگیر تروریسم و عملاً بدون حکومت، توجهات همیشه به مسائل سیاسی معطوف است اما در لایههای پایینتر جامعه و در میان حاشیهنشینها، بحرانهای هولناکتری وجود دارد که زیر اخبار سیاسی دفن شدهاند. تعصب، زنستیزی و زنکشی ازجمله همین فجایع هستند که کسی به آنها اهمیت نمیدهد یا سعی میکند نادیدهشان بگیرد و آنها را ناچیز بشمارد. حتی در عصر حاضر، با تغییر شاخصههای فرهنگی و بالا رفتن سواد، باز هم جزماندیشی وجود دارد و قربانی میگیرد و حضور آمریکا و تغییر دولتها هم نتوانسته خللی در این عقاید بهوجود آورد. بهاینصورت در کوران جنگ و بمباران، هنوز هم زنکشی در بسیاری از مناطق مثل مناسکی مقدس اجرا میشود... ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کلاریسا پینکولا استس در کتاب صوتی زنانی که با گرگها میدوند اسطورهها، افسانهها و داستانهای غنی فرهنگها و قبایل گوناگون را بازگو میکند تا زن امروزی از خلال شنیدن آنها ارتباط خود با نیای فراموششدهاش را احیا کند. اما این نیای فراموششده کیست؟ چرا فراموش شده است و چرا باید زن امروزی آن را دوباره مبعوث کند و رشتههای خود را با او از نو رج بزند؟
داستانهای اسطورهای و افسانههای نیاکان ما از دل انسانیترین غرایز بشر پدیدار شدند. زن در این افسانههای بدوی، چنانکه نمود آن را در الههها و شخصیتهای اسطورهای میبینیم، سرشتی مبتنی بر غریزه داشت و در هارمونی و نسبتی تنگاتنگ با طبیعت وحشی پیرامون خود قرار داشت. تصویر درخشانی که عنوان کتاب ترسیم میکند نیز اشاره به همین موضوع دارند. زنی که در میان گلهای از گرگها در پهنهی دشت میدود. با تنی عریان، گیسوانی رها و سرشتی سرکش و وحشی. درست مانند گرگها. در روزگاری که هنوز خبری از تمدن نیست. خدایان و ایزدبانوان بهجای شهریاران حکومت میکنند و انسان در ساحت اسطوره میزیَد، و نه ساحت اندیشه. ”