کیت کریستنسن

از این نویسنده بشنوید:
نویسنده:
  • کتاب صوتی - مرد بزرگ - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

ذهن ملتهبنویسنده: ادوارد بالمورRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ آیا از افسردگی روزافزون در رنج و عذاب به‌سر می‌برید؟ ادوارد بالمور کتاب صوتی ذهن ملتهب را برای شما نوشته است. او در این اثر که در زمره‌ی ده کتاب پرفروش ساندی تایمز لندن به شمار می‌رود، روشی بدیع و نو را برای مقابله با افسردگی در اختیار شما قرار می‌دهد. در سراسر جهان، افراد بسیاری با پدیده‌ی افسردگی به‌عنوان معضلی بغرنج و پیچیده دست‌وپنجه نرم می‌کنند. با وجود این که روزبه‌روز موارد ابتلا به این عارضه در حال افزایشی معنادار و قابل‌توجه است، درمان آن در سه دهه‌ی اخیر تغییر چندانی نکرده است. بااین‌حال، ادوارد بالمور در کتاب صوتی ذهن ملتهب می‌کوشد رویکردی رادیکال و افقی تازه پیرامون درمان این مسئله‌ی جهان‌شمول در اختیار مخاطبان خود بگذارد. ادوارد بولمور، استاد روان‌پزشکی دانشگاه کمبریج در این کتاب تأمل‌برانگیز، پیشرفت علمی جدیدی را درمورد ارتباط بین افسردگی و التهاب بدن و مغز آشکار می‌کند. او توضیح می‌دهد که اختلالات روانی می‌توانند در سیستم ایمنی بدن ریشه داشته باشند. او از رهگذر این ایده‌، انقلابی قریب‌الوقوع را در جهان روان‌پزشکی متصور است که مبتلایان به افسردگی می‌توانند با کمک آن چرخه‌های معیوب استرس، التهاب و افسردگی خود را از بین ببرند. ”

همسر دوست داشتنی مننویسنده: سامانتا داونینگRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب همسر دوست ‌داشتنی من از پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز و یو‌اس‌ای تودی بوده و نامزد جایزه ادگار به‌عنوان بهترین رمان اول را با خود یدک می‌کشد. - پشت جلد کتاب همسر دوست ‌داشتنی من: داستان عاشقانه ما بسیار ساده به‌نظر می‌رسد. من با زنی بی‌نظیر ملاقات کردم. ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم. بچه‌دار شدیم و به حومه شهر نقل ‌مکان کردیم. شیرین‌ترین رؤیاها و تاریک‌ترین رازهایمان را باهم در میان گذاشتیم. و سپس… از هم خسته شدیم. ما مثل همه زوج‌های معمولی دیگر هستیم. همسایه شما، والدینِ دوست فرزندتان و آشناهایی که دوست دارید آنها را به شام دعوت کنید. همه ما رازهایی داریم که باعث بقای ازدواجمان می‌شود. تنها تفاوت ما این است که رازمان با قتلی همراه است… - قسمتی از متن کتاب: او به این طرف و آنطرف میرود، کیفش را در یک سمت می‌اندازد و کفش‌هایش را هم در سمت دیگری از پا درمی‌آورد. دو لیوان پر از شراب را می‌بینم و او به سمت اتاقش راهنمایی‌ام می‌کند. بعد برمی‌گردد تا نگاهم کند و لبخند می‌زند. با گذشت زمان پترا به نظرم جذابتر می شود، حتی موهای ساده و صافش به نظرم درخشنده می‌آیند و برق می‌زنند. بله به‌خاطر اثر نوشیدنی الکلی‌ست که این‌طور به نظر می‌رسد اما به‎خاطر خوشحالی پترا هم هست که چنین حسی دارم. حس می‌کنم مدت هاست آنقدر خوشحال نبوده و نمی‌دانم به چه دلیل. همین که پترا جذاب است برایم کافیست. به سمتم می‌آید، بدنش گرم است، نفسش در شراب غوطه‌ور می‌شود. لیوان شراب را از من می‌گیرد و روی میز کنار تخت می‌گذارد. تا وقتی‌که در تاریکی هستیم و تنها نور صفحه موبایلم اتاق را روشن نگه داشته، نوشیدنم را ادامه می‌دهم. برای هم مرتب حرف‌هایمان را تایپ می‌کنیم، از حرفهای‌مان خنده‌مان می‌گیرد و می‌خواهیم بیشتر باهم آشنا شویم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools