نگاهی اجمالی به کتاب“ کلاریسا پینکولا استس در کتاب صوتی زنانی که با گرگها میدوند اسطورهها، افسانهها و داستانهای غنی فرهنگها و قبایل گوناگون را بازگو میکند تا زن امروزی از خلال شنیدن آنها ارتباط خود با نیای فراموششدهاش را احیا کند. اما این نیای فراموششده کیست؟ چرا فراموش شده است و چرا باید زن امروزی آن را دوباره مبعوث کند و رشتههای خود را با او از نو رج بزند؟
داستانهای اسطورهای و افسانههای نیاکان ما از دل انسانیترین غرایز بشر پدیدار شدند. زن در این افسانههای بدوی، چنانکه نمود آن را در الههها و شخصیتهای اسطورهای میبینیم، سرشتی مبتنی بر غریزه داشت و در هارمونی و نسبتی تنگاتنگ با طبیعت وحشی پیرامون خود قرار داشت. تصویر درخشانی که عنوان کتاب ترسیم میکند نیز اشاره به همین موضوع دارند. زنی که در میان گلهای از گرگها در پهنهی دشت میدود. با تنی عریان، گیسوانی رها و سرشتی سرکش و وحشی. درست مانند گرگها. در روزگاری که هنوز خبری از تمدن نیست. خدایان و ایزدبانوان بهجای شهریاران حکومت میکنند و انسان در ساحت اسطوره میزیَد، و نه ساحت اندیشه. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ ماجراهای این جلد از مجموعه وارکرفت در روزگاری سپری میشود که ساکنینش، گذشتهی صلحآمیز آزروث را فراموش کردهاند. حملهی لژیون سوزان مانند دستی بدخواه طومار تاریخ را درهم پیچید و حالا افراد اندکی میدانند الف، اژدها، کوتوله و جادوگرها روزی کنار همدیگر زندگی آرام و دوستانهای داشتهاند. هرچه اکنون در کتاب صوتی وارکرفت: روز اژدها نوشته ی ریچارد ای. ناک میشنوید کینه، خشم و رقابت است، روایت دورهای که هر نژاد و گروهی میخواهد سلطهی خودش را بر جهان تحمیل کند. ”