نگاهی اجمالی به کتاب“ هر انسانی گذشتهای دارد که هرگز رهایش نمیکند، آیندهای دارد که میخواهد بیتوجه به گذشته آن را بسازد، و حالی که به تلاش میگذرد، به دست و پا زدن برای پاک کردن ماجراهایی که از سر گذرانده، به درگیری ذهنی برای آیندهای نامعلوم... قهرمان «برامواج» زنی است که خلاف معمول عمل میکند، گذشتهاش را پس میزند و سالها از آن سراغی نمیگیرد که آیندهاش را با عشق و امید بنا کند، عشقی با فرجام جدایی. زمانی طولانی در این بیخبری زندگی میکند تا ناگهان به او خبر میرسد که پدرش ناپدید شده. زن تصمیم میگیرد به ساحل دریاچه کودکیهایش بازگردد... ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان از زبان و نگاه سگی پیر و ماده روایت میشود.او از زندگیاش درمیان انسانها، ارزیابی روابط انسانها با یکدیگر و روابط آنها با خودش برای ما میگوید. درواقع نویسنده از این راه قصد دارد از زاویه ای بدیع و غیرکلیشه ای چشم اندازی به سرگذشت انسان ها بگشاید. ”