خودت باش دختر

کتاب صوتی

کتاب صوتی خودت باش دختر

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
نویسنده ریچل هالیس
برگردان هدیه جامعی

از باور کردن دروغ‌هایی که درباره‌تان گفته می‌شود دست بردارید تا تبدیل به همان کسی شوید که واقعاً هستید

نام اصلی: Girl, wash your face

ناشر: کتابراه

سال چاپ: 1397

شابک:

978-622-7064-00-1

خلاصه:

این کتاب دربار? بسیاری از دروغ‌های دردناک و یک حقیقت مهم است. کدام حقیقت؟ تو و فقط خود تو مسئول آدمی هستی که می‌شوی و همچنین مسئول میزان شادی و رضایتی که از زندگی داری. این مفهوم اصلی کتاب من است. اما اشتباه نکنید. من قرار است برای شما صدها داستان خنده‌دار، عجیب، خجالت‌آور، غم‌انگیز یا مسخره تعریف کنم که تمامشان به یک حقیقت ختم می‌شوند: زندگی تو به خودت بستگی دارد.

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس صنم کجوئی
انتخاب موسیقی صنم کجوئی
تهیه کننده راضیه هاشمی

تاریخ تولید اثر: آذر ماه 97

مدت زمان اثر: 8 ساعت و 32 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

خنده در تاریکینویسنده: ولادیمیر ناباکوفRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب خنده در تاریکی، رمانی نوشته ی ولادیمیر ناباکوف است که اولین بار در سال 1932 به چاپ رسید. آلبرت آلبینوس، مردی مورد احترام و متأهل، و منتقد آثار هنری است که در برلین زندگی می کند. او شیفته ی دختری هفده ساله به نام مارگو می شود که در سینما او را ملاقات می کند. آلبینوس با مارگو رابطه ای مخفیانه شکل می دهد اما همسر آلبینوس، الیزابت، وقتی مارگو نامه ای را به خانه ی آن ها می فرستد، از رابطه ی این دو آگاه می شود. نتیجه ی این اتفاق، جدایی الیزابت از آلبرت است اما آلبرت به جای فاصله گرفتن از مارگوی دردسرساز، بیشتر به او علاقه پیدا می کند. رابطه ی آن ها ادامه می یابد اما مارگو نقشه هایی در سر دارد. او می خواهد ستاره ی سینما شود و وقتی آلبینوس، او را به تهیه کننده ی فیلم های سینمایی، اکسل رکس، معرفی می کند، مارگو فرصتی را به دست می آورد که انتظارش را می کشید. ”

کارتن‌خوابنویسنده: ژان ماری روگولRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ زندگی در خیابان این آزادی عمل را به من می‌دهد تا هرکجا که می‌خواهم بروم، هروقت میلم می‌کشد قهوه‌ای بخورم. بااین‌حال نمی‌دانم به‌رغم همه‌ی درد و رنج‌هایی که متحمل شده‌ام، آیا امروز توان دست‌کشیدن از این کار را دارم یا نه. دست بکشم که چه بکنم؟ کجا بروم؟ خیابان در پوست من است. رفقای گدا، مسخره‌بازی‌هایی که با آن‌ها درمی‌آوردم، برخوردهایی که اغلب با آدم‌های مهربان و خوب داشتم، روزهایی که شانس به شما رو می‌کند و عابران یک اسکناس کف دست‌تان می‌گذارند، همه‌ی این‌ها را دوست دارم. اگرچه بعضی اوقات ساعت‌ها برای دریافت یک سکه منتظر می‌ماندم، اما اوقات فراموش‌نشدنی هم داشتم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools